تک پارتی تهیونگ:)
درخواستی
خنده هاشون:))))
همون لحظه بهترین چیز دنیا بود!
اما لعنت به اونی که باعث شد اون خنده ها به گریه تبدیل بشن
تجا.وز با دختری که فقط متعلق به تهیونگ بود!
اما چیکار میشه کرد؟
بعد از تجا.وز به ا.ت تهیونگ اونو درحالی که میتونست کنارش باشه ترک کردو رفت:)
و الان اونی که با فکر کردن به گذشته و اتفاق اون شب تک تک سلول های وجودش در اعذاب بود ا.ت شد
-دیگه نمیتونم تحمل کنم:)
-اینجا آخر خطه؟ هه شاید
فلش بک
رفتم به سمت محل کارش و با دیدن دختری که وارد اتاق شد به سمت منشی رفتم
-آقای کیم هستن؟
-جلسه ایشون همین الان شروع شد
-باشه منتظر میمونم
با فکر کردن به اینکه اون دختر یکی از شریک ها یا کارکنان اونجا هست خیالم راحت شد اما بعد از یک ساعت بهش شک کردم و بدون اجازه منشی وارد اتاق شدم
و ای کاش این اتفاق نمی افتاد
دختری که لـ.ب هاش رو به لـ.ب های عشق من چسبونده بود
تهیونگی که متوجه اومدن من نشده بود اونو سریع هلش داد
-چیکار میکنی هر.زه
بالاخره متوجه من شد
_ا.ت
-خفه شو
مستقیم به سمت تاکسی دویدم و تهیونگ از پشت ماشین میومد راننده تاکسی مسیر رو عوض کرد
-هی مرتیکه چیکار میکنی؟
قفل کودک رو زد
-باز کن درو با توئم چرا در هارو قفل کردی من میخوام اینجا پیدا بشم نگه دار
سرعتو زیاد کرد و من همونجا بیهوش شدم
بعد از چندی بیدار شدم
تو بیمارستان بودم
با ورود تهیونگ به داخل حالم بد شد
-اصا به حرف من گوش کردی و بفهمی مقصر من نبودم؟ اون دختره بعد جلسه خودش منو بو.سید ولی تو بد متوجه شدی و برای اینکه عوضشو در بیاری با یه مرد خوابیدی؟
تازه فهمیدم چی شده
-تهیونگ!
-خفه شو رابطه منو تو همینجا تموم شد
پایان فلش بک
اروم به سمت دریا حرکت کردم!
بعد از چند دقیقه زیر پاهام خالی شد و...
تهیونگ:
درحال دیدن اخبار بودم که خبر اینکه جسد دختر جوونی داخل دریا پیدا شده مواجه شدم و با دیدن عکس اون دختر شکه شدم
-ا.ت؟
-امکان نداره!
پایاننن:)
خنده هاشون:))))
همون لحظه بهترین چیز دنیا بود!
اما لعنت به اونی که باعث شد اون خنده ها به گریه تبدیل بشن
تجا.وز با دختری که فقط متعلق به تهیونگ بود!
اما چیکار میشه کرد؟
بعد از تجا.وز به ا.ت تهیونگ اونو درحالی که میتونست کنارش باشه ترک کردو رفت:)
و الان اونی که با فکر کردن به گذشته و اتفاق اون شب تک تک سلول های وجودش در اعذاب بود ا.ت شد
-دیگه نمیتونم تحمل کنم:)
-اینجا آخر خطه؟ هه شاید
فلش بک
رفتم به سمت محل کارش و با دیدن دختری که وارد اتاق شد به سمت منشی رفتم
-آقای کیم هستن؟
-جلسه ایشون همین الان شروع شد
-باشه منتظر میمونم
با فکر کردن به اینکه اون دختر یکی از شریک ها یا کارکنان اونجا هست خیالم راحت شد اما بعد از یک ساعت بهش شک کردم و بدون اجازه منشی وارد اتاق شدم
و ای کاش این اتفاق نمی افتاد
دختری که لـ.ب هاش رو به لـ.ب های عشق من چسبونده بود
تهیونگی که متوجه اومدن من نشده بود اونو سریع هلش داد
-چیکار میکنی هر.زه
بالاخره متوجه من شد
_ا.ت
-خفه شو
مستقیم به سمت تاکسی دویدم و تهیونگ از پشت ماشین میومد راننده تاکسی مسیر رو عوض کرد
-هی مرتیکه چیکار میکنی؟
قفل کودک رو زد
-باز کن درو با توئم چرا در هارو قفل کردی من میخوام اینجا پیدا بشم نگه دار
سرعتو زیاد کرد و من همونجا بیهوش شدم
بعد از چندی بیدار شدم
تو بیمارستان بودم
با ورود تهیونگ به داخل حالم بد شد
-اصا به حرف من گوش کردی و بفهمی مقصر من نبودم؟ اون دختره بعد جلسه خودش منو بو.سید ولی تو بد متوجه شدی و برای اینکه عوضشو در بیاری با یه مرد خوابیدی؟
تازه فهمیدم چی شده
-تهیونگ!
-خفه شو رابطه منو تو همینجا تموم شد
پایان فلش بک
اروم به سمت دریا حرکت کردم!
بعد از چند دقیقه زیر پاهام خالی شد و...
تهیونگ:
درحال دیدن اخبار بودم که خبر اینکه جسد دختر جوونی داخل دریا پیدا شده مواجه شدم و با دیدن عکس اون دختر شکه شدم
-ا.ت؟
-امکان نداره!
پایاننن:)
۹.۳k
۲۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.