تیناسا : تو بابا رو به کشتی اومدی ما رو هم بکشی
تیناسا : تو بابا رو به کشتی اومدی ما رو هم بکشی
چشمای ات گرد شده بود
ته:بس کن عوضی
مامان:تیناسا لطفا برو تا دعوا بزرگ نشده
تیناسا: من برم اون اون هرزه کیه پیشت آوردی هاا خودت بس نبودی یه کثافط دیگه هم آوردی
ته رفت سمت تیناسا و یه سیلی بهش زد گفت:حرف دهنت رو بدون
ات بیا بریم
م: نه تهیونگ لطفا بمون پیشم هق دوباره میخوای تنهامون بزاری
تیناسا از تهیونگ بدش میومد چون فک میکرد تهیونگ باباشونو کشته
درواقع اینطور نبود چون باباش تومور ساکت داشت و اونقدر تومور رشد کرده بود که سکته کرد و مرده بود
قبل اومدن تهیونگ و ات
تیناسا به خدمتکار رشوه داد تا وقتی اونا اومدن بهش بگه و توی لیوان ته یکم خواب آور بریزن
تهیونگ و ات رفتن
وسط راه بودن که ته سرش گیج رفت ولی فک کرد عادیه
و به راهش ادامه داد ولی وقتی یکم گذشت
ته هوشیاری خودشو از دست داد
ماشین چپ شد و به سمت دره رفت
ات:*جیغغغغغغغغ تهیونگ بلند شو
تهیونگ بیهوش بود ات زنگ زد به حالا هر چی نمیدونم آتش نشانی
آمبولانس پلیس خلاصه همشون اومدن و ماشین رو کشیدن بیرون از دره
تهبونگ رو گذاشتن روی برانکارد و به ات هم یه پتو دادن
پلیس: میشه توضیح بدیدن چطور این اتفاق افتاد
ات: سوار ماشین شدیم سرش گیچ رفت و افتادیم
آمبولانس:باید ببریم بیمارستان
جلسگیر ماشین رو برد حیاط خونمون
ات:منم میخوام بیام
آمبولانس: شما رابطه ای با ایشون دارین؟
ات: دخترشم
آمبولانس:سوار شید
چشمای ات گرد شده بود
ته:بس کن عوضی
مامان:تیناسا لطفا برو تا دعوا بزرگ نشده
تیناسا: من برم اون اون هرزه کیه پیشت آوردی هاا خودت بس نبودی یه کثافط دیگه هم آوردی
ته رفت سمت تیناسا و یه سیلی بهش زد گفت:حرف دهنت رو بدون
ات بیا بریم
م: نه تهیونگ لطفا بمون پیشم هق دوباره میخوای تنهامون بزاری
تیناسا از تهیونگ بدش میومد چون فک میکرد تهیونگ باباشونو کشته
درواقع اینطور نبود چون باباش تومور ساکت داشت و اونقدر تومور رشد کرده بود که سکته کرد و مرده بود
قبل اومدن تهیونگ و ات
تیناسا به خدمتکار رشوه داد تا وقتی اونا اومدن بهش بگه و توی لیوان ته یکم خواب آور بریزن
تهیونگ و ات رفتن
وسط راه بودن که ته سرش گیج رفت ولی فک کرد عادیه
و به راهش ادامه داد ولی وقتی یکم گذشت
ته هوشیاری خودشو از دست داد
ماشین چپ شد و به سمت دره رفت
ات:*جیغغغغغغغغ تهیونگ بلند شو
تهیونگ بیهوش بود ات زنگ زد به حالا هر چی نمیدونم آتش نشانی
آمبولانس پلیس خلاصه همشون اومدن و ماشین رو کشیدن بیرون از دره
تهبونگ رو گذاشتن روی برانکارد و به ات هم یه پتو دادن
پلیس: میشه توضیح بدیدن چطور این اتفاق افتاد
ات: سوار ماشین شدیم سرش گیچ رفت و افتادیم
آمبولانس:باید ببریم بیمارستان
جلسگیر ماشین رو برد حیاط خونمون
ات:منم میخوام بیام
آمبولانس: شما رابطه ای با ایشون دارین؟
ات: دخترشم
آمبولانس:سوار شید
۶.۵k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.