خلافکار قسمت ۱۴:
جیمین یه حس عجیب گرفت وقتی نشستم از طرفی هم تعجب کرد و دم گوشم گفت:آفرین خوشم اومد...تصمیم درستی گرفتی
زیرلب که فقط اون بشنوه گفتم:فکر کردی کار آسونی بود برام؟الانم تویه لعنتی باعث استرسم شدی نتونستم خونسردانه بشینم
جیمین هم حرفمو نادیده گرفتو دم گوشم گفت:خیلی عاقل و باهوشی!فقط کاری که بلدی رو انجام بده اما اگر دست از پا خطا کنی دیگه بخششی درکار نیست
سه ریون هم لباس خوشگلی پوشیده بود نسبتا ساده بود اومد و برامون نوشیدنی آورد تهیونگ هم نگاهش بهش بود و لبخند زد سه ریون هم سرشو انداخت پایین و فقط کارشو انجام داد جیمین که متوجه نگاه اون دوتا شده بود جهت اینکه بگه میدونه بینشون یه خبریه تیکه انداختو گفت:شنیدم یه خبراییه یه دختر و پسر باهم به عمارت شما فرار کردن اینطور نیست جه هوا؟
تهیونگ داشت نوشیدنی میخورد که پرید گلوشو سرفه کرد
جیمین:چی شده تهیونگ نکنه تو از این موضوع خبر داری؟
سه ریون:نه اون نمیدونه!خب یعنی آقای کیم در جریان نیستن
جیمین با نگاه واویلایی نگاه سه ریون کرد که انگار میگفت تو یکی ساکت شو دروغ نگو که میدونم تویی،سه ریون بدبخت انگار منجمد شد
تهیونگ:سه ریون لباس هارو بیار
سه ریون هم رفت لباس های اون روز که از عمارت جانگ پوشیدن و رفت رو آورد و داد به جه هوا اینا و با عجله رفت،جه هوا:ببخشید تلفنم زنگ میخوره
جه هوا به بهونه ای تلفنشو برداشت رفت اما توی راه رو راهشو کج کرد رفت سمت آشپز خونه سه ریون داشت با خودش حرف میزد گفت:وای دختره ی احمق آخه چرا تو نظر میدی؟ از کجا باید میدونستم آقای پارک داره از چی حرف میزنه چرا نظر دادم اصلا؟
خوشبختانه جه هوا منظور سه ریون رو نگرفت سه ریون یهو برگشت که جه هوا رو دید ترسید
سه ریون:آقای جانگ شما اینجا...
جه هوا اونو کشید طرف خودش و دم گوشش گفت:زن های زیبایی مثل تو توی این عمارت هستن
جه هوا به این بهونه عطر سه ریون رو حس کرد سه ریون خودشو از جه هوا جدا کرد
جه هوا:اوه معذرت میخوام منظورم اینه که بجز تو....(اسم تورو گفته)اون هم زیباست خوش به حال جیمین مگه نه؟
سه ریون:لطفا این بحث رو کش ندید و تمومش کنید چون این هیچ ربطی به من نداره و راجب آقای پارک و....(اسمت رو گفت)درست صحبت کنید
جه هوا:به هرحال من دیگه میرم
جه هوا رفت نشیمن و نشست و عطر سه ریون رو با عطر لباسی که مال یه سول بود رو(همون لباسی که از عمارت جانگ پوشیده بود)مقایسه کرد و دید یکی هستن و شک کرد تهیونگ خواست نوشیدنی رو توی گیلاس ها بریزه برای همین خم شد جه هوا هم خم شد طرفش و اونم دستشو روی شیشه گذاشت تهیونگ بهش نگاه کرد همون لحظه عطر تهیونگ هم حس کرد و با عطر اون لباس مقایسه کردو فهمید یکی هستن
جه هوا:میگم چطوره بذارید به افتخار امشب من نوشیدنی رو بریزم
زیرلب که فقط اون بشنوه گفتم:فکر کردی کار آسونی بود برام؟الانم تویه لعنتی باعث استرسم شدی نتونستم خونسردانه بشینم
جیمین هم حرفمو نادیده گرفتو دم گوشم گفت:خیلی عاقل و باهوشی!فقط کاری که بلدی رو انجام بده اما اگر دست از پا خطا کنی دیگه بخششی درکار نیست
سه ریون هم لباس خوشگلی پوشیده بود نسبتا ساده بود اومد و برامون نوشیدنی آورد تهیونگ هم نگاهش بهش بود و لبخند زد سه ریون هم سرشو انداخت پایین و فقط کارشو انجام داد جیمین که متوجه نگاه اون دوتا شده بود جهت اینکه بگه میدونه بینشون یه خبریه تیکه انداختو گفت:شنیدم یه خبراییه یه دختر و پسر باهم به عمارت شما فرار کردن اینطور نیست جه هوا؟
تهیونگ داشت نوشیدنی میخورد که پرید گلوشو سرفه کرد
جیمین:چی شده تهیونگ نکنه تو از این موضوع خبر داری؟
سه ریون:نه اون نمیدونه!خب یعنی آقای کیم در جریان نیستن
جیمین با نگاه واویلایی نگاه سه ریون کرد که انگار میگفت تو یکی ساکت شو دروغ نگو که میدونم تویی،سه ریون بدبخت انگار منجمد شد
تهیونگ:سه ریون لباس هارو بیار
سه ریون هم رفت لباس های اون روز که از عمارت جانگ پوشیدن و رفت رو آورد و داد به جه هوا اینا و با عجله رفت،جه هوا:ببخشید تلفنم زنگ میخوره
جه هوا به بهونه ای تلفنشو برداشت رفت اما توی راه رو راهشو کج کرد رفت سمت آشپز خونه سه ریون داشت با خودش حرف میزد گفت:وای دختره ی احمق آخه چرا تو نظر میدی؟ از کجا باید میدونستم آقای پارک داره از چی حرف میزنه چرا نظر دادم اصلا؟
خوشبختانه جه هوا منظور سه ریون رو نگرفت سه ریون یهو برگشت که جه هوا رو دید ترسید
سه ریون:آقای جانگ شما اینجا...
جه هوا اونو کشید طرف خودش و دم گوشش گفت:زن های زیبایی مثل تو توی این عمارت هستن
جه هوا به این بهونه عطر سه ریون رو حس کرد سه ریون خودشو از جه هوا جدا کرد
جه هوا:اوه معذرت میخوام منظورم اینه که بجز تو....(اسم تورو گفته)اون هم زیباست خوش به حال جیمین مگه نه؟
سه ریون:لطفا این بحث رو کش ندید و تمومش کنید چون این هیچ ربطی به من نداره و راجب آقای پارک و....(اسمت رو گفت)درست صحبت کنید
جه هوا:به هرحال من دیگه میرم
جه هوا رفت نشیمن و نشست و عطر سه ریون رو با عطر لباسی که مال یه سول بود رو(همون لباسی که از عمارت جانگ پوشیده بود)مقایسه کرد و دید یکی هستن و شک کرد تهیونگ خواست نوشیدنی رو توی گیلاس ها بریزه برای همین خم شد جه هوا هم خم شد طرفش و اونم دستشو روی شیشه گذاشت تهیونگ بهش نگاه کرد همون لحظه عطر تهیونگ هم حس کرد و با عطر اون لباس مقایسه کردو فهمید یکی هستن
جه هوا:میگم چطوره بذارید به افتخار امشب من نوشیدنی رو بریزم
۸۷۰
۰۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.