پارت ۱۵
میگشتم بدون اراده یه لبخنده گشادی رو لبام بود ازش خوشم اومده بود ولی احساس می کنم همش الکیه و یه حسه موقتی پس فردا بهش میگم که یه دوست عادی باشیم به بقیه هم معرفیش میکنم تا دردسر برام نشه اینجوری بیشتر میتونم بشناسمش.
(دوتاشون خوابیدن)
(ا/ت ویو):
صبح پاشدم و رفتم سره کار بازم جونگکوک نیومده بود ولی از بادیگاردلش شنیدم که ساعت ۱ باید برن دنبالش هیچی مشغول کار بودم.
(ساعت ۱۲:۵۰)
داشتم کار می کردم که یه دفعه گوشیم زنگ خورد دیدم شماره داداشمه با ذوق جواب دادم(داداشش =)
=چطوری ا/ت جونم
+سلام دنی(با زوق)
=سلام ا/ت گفتی کمپانی هایب؟
+آاا آره
=دمه درم از مدیرت اجازه بده بیا بیرون بریم یه دور بزنیم
+باشه ۵ دقیقه دیگه میام
(جونگکوک ویو):
امروز دیر تر رفتم شرکت ساعت ۱ بود هوا خیلی خوب بود چند دقیقه ای بود همینجوری داشتم از هوا لذت میبردم و به فکر این بودم که چه جوری میتونم خودمو به ا/ت نزدیک تر کنم که متوجه یه تاکسی دمه در شدم یه پسری که بهش کره ای نمیخورد اومد بیرون با تعجب داشتم بهش نگاه می کردم که یه دفعه دیدم ا/ت با ذوق اومد پیشش و پرید بغلش
(دوتاشون خوابیدن)
(ا/ت ویو):
صبح پاشدم و رفتم سره کار بازم جونگکوک نیومده بود ولی از بادیگاردلش شنیدم که ساعت ۱ باید برن دنبالش هیچی مشغول کار بودم.
(ساعت ۱۲:۵۰)
داشتم کار می کردم که یه دفعه گوشیم زنگ خورد دیدم شماره داداشمه با ذوق جواب دادم(داداشش =)
=چطوری ا/ت جونم
+سلام دنی(با زوق)
=سلام ا/ت گفتی کمپانی هایب؟
+آاا آره
=دمه درم از مدیرت اجازه بده بیا بیرون بریم یه دور بزنیم
+باشه ۵ دقیقه دیگه میام
(جونگکوک ویو):
امروز دیر تر رفتم شرکت ساعت ۱ بود هوا خیلی خوب بود چند دقیقه ای بود همینجوری داشتم از هوا لذت میبردم و به فکر این بودم که چه جوری میتونم خودمو به ا/ت نزدیک تر کنم که متوجه یه تاکسی دمه در شدم یه پسری که بهش کره ای نمیخورد اومد بیرون با تعجب داشتم بهش نگاه می کردم که یه دفعه دیدم ا/ت با ذوق اومد پیشش و پرید بغلش
۴.۷k
۰۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.