پارت پانزدهم ماه کامل 🌕🌑
خشکم زده بود
جیمین دیدم که خیلی عوض شده بود همون ماشین کنترلی که جیون میخواست تو دستش بود به یه دسته گل
_ بیبی من برگشتم
+ ج ج جیمین چه طوری
بدون دیگه هیچ حرفی بغلش کردم شروع کردم گریه کردن بلند هق هق میکردم
جیون : مامان این آقاهه کیه
از جیمین جدا شدم اشکام پاک کردم جیمین زانو زد جلوی پسرش که بدون بودن خودش داشتم بزرگش میکردم اشک تو چشمای جیمین دیده میشد
_ بابا برات ماشینی که میخواستی خریده
جیون : بابا ؟ بابا جیمین ؟
_ اره بابا جیمین
جیون پرید تو بغلش جیمین محکم بغلش کرد
جیمین ویو :
بلاخره بعد چند سال نقش بازی کردن با تهیونگ تونستم خانوادم ببینم محکوم بودم به اینکه از دور مراقبشون باشم از دور نگاشون کنم حالا میتونم تو بغلم بگیرمشون حالا میتونم بابا بودن با تمام وجودم حس کنم دوباره میتونم عشق و محبت ا/ت و احساس کنم
ا/ت ویو : جیمین اومد تو همه چی برام توضیح داد کل شب جیون باهاش حرف میزد آخرای شب سه تامون خسته شده بودیم که منو جیون از شادی با کلی سختگی جلوی تلویزیون رو مبل توی بغل جیمین خوابمون برد
💜پایان 💜
امیدوارم خوشتون اومده باشه
جیمین دیدم که خیلی عوض شده بود همون ماشین کنترلی که جیون میخواست تو دستش بود به یه دسته گل
_ بیبی من برگشتم
+ ج ج جیمین چه طوری
بدون دیگه هیچ حرفی بغلش کردم شروع کردم گریه کردن بلند هق هق میکردم
جیون : مامان این آقاهه کیه
از جیمین جدا شدم اشکام پاک کردم جیمین زانو زد جلوی پسرش که بدون بودن خودش داشتم بزرگش میکردم اشک تو چشمای جیمین دیده میشد
_ بابا برات ماشینی که میخواستی خریده
جیون : بابا ؟ بابا جیمین ؟
_ اره بابا جیمین
جیون پرید تو بغلش جیمین محکم بغلش کرد
جیمین ویو :
بلاخره بعد چند سال نقش بازی کردن با تهیونگ تونستم خانوادم ببینم محکوم بودم به اینکه از دور مراقبشون باشم از دور نگاشون کنم حالا میتونم تو بغلم بگیرمشون حالا میتونم بابا بودن با تمام وجودم حس کنم دوباره میتونم عشق و محبت ا/ت و احساس کنم
ا/ت ویو : جیمین اومد تو همه چی برام توضیح داد کل شب جیون باهاش حرف میزد آخرای شب سه تامون خسته شده بودیم که منو جیون از شادی با کلی سختگی جلوی تلویزیون رو مبل توی بغل جیمین خوابمون برد
💜پایان 💜
امیدوارم خوشتون اومده باشه
۱۵.۸k
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.