پارت ۴
اومد سمت لباسام هرچی دستم پا میزدم فایده نداشت لباسمو در آورد تا اومد سمت گردنم از ترس بدنم لرزید و نفهمیدم چیشد .......
نامجون
رسیدم به سالن و دنبال ات گشتم اما هیچجا نبود همینطور سرگردون داشتم دنبال ات میگشتم که دستی رو شونم نشست برگشتم و دیدم دوست ات
؛سلام نامجون شی اینجا چیکار میکنی ؟
&سلام اومدم دنبال ات ولی هرچی میگردم نیس
؛اخربار دیدم داره مشروب میخوره
و به سمت میز اشاره کرد منم سریع رفتم سمت میز و سراغ آن رو گرفتم و اون طرف گفت فقط دیدن یه مرد پیشش نشسته بوده داشته باهاش حرف میزده من خیلی عصبی شدم و رفتم سمت اتاقای وی آی پی سالن ۱۰ تا اتاق بود که من ۷ تا شو گشتم ولی کسی نبود دیگه داشتم دیونه میشدم که صدای مردی رو از تو اتاق ۹ شنیدم که میگفت
پاشو پاشو بی وقفه دویدم سمت اتاق
درو باز کردم و دیدم ات بیهوش رو تخت افتاده و مردی کنارشع
رفتم سمت مرده و انقد زدمش که افتاد
بعد ات رو بغل کردمو بردم تو ماشین و بردمش بیمارستان
مستقیم رفتم سمت بخش اورژانس و ات رو سپردم دست دکتر بخش اورژانس
با اینکه خودم میدونستم چیشده ولی باز منتظر جواب دکتر موندم
(بچه ها به ات تجاوز نشده اون داستان داره )
ات یه بیماری داری که وقتی استرس داره ،میترسه یا ناراحت و عصبی میشه دست وپاش شروع به لرزیدن میکنه و بهوش میشه این بیماری خیلی خطرناکه چون وقتی بیهوش میشه سخت بهوش میاد و یا ممکنه اصلا بهوش نیاد و دکتر متخصصش گفته اگه در طول سال ۳ بار بیهوش بشه بار چهارمی وجود ندارد چون بار چهارم درجا میمیره
همینطور گیج و ویج بودم که دکتر صدام کرد
. دکتر کیم
& حال آن چطوره ؟
. متاسفم ولی اصلا وضعیت خوبی ندارد لطفا زنگ بزنید دکتر متخصصش بیاد
&آه باشه😔
زود زنگ زدم به دکترش
&الو مینهیون سریع خودتو برسون حال آن بده
بعد گوشی رو قطع کردم ۱۰ دقیقه نشده مینهیون رسید
. خب بگو ببینم چی شده نامجون
&ات. ات به دادش برس
(ات و مینهیون دوست های دوران دبیرستان همدیگن)
.ببینم تو کاریش کردی ؟
&نه ولی داستان داره مینهییون خواهش میکنم کمکش کن من بدون آن زنده نمیمونم
.خیلی خب ببین سریع بگو اتاق عمل آماده کنن ات رو هم بیارن اتاق عمل منم میرم بار رئیس بیمارستان یه مشورت کنم
&باشه
ات رو آماده کردیم و به اتاق عمل بردیم مینهیون و رئیس بیمارستان هردو گان پوشیده وارد اتاق شدن
۳۰دقیقه از عمل گذشته بودو هنوز خبری نبود یهو یکی از تکنسین ها بدو بدو اومد و از پرستار دستگاه قوی تر شک گرفتو برد
& چی شده
. وضعیت خانم کیم خرابه آقای دکتر
&پس شما اینجا چیکار میکنید ات رو به من برگردونید (با داد ) 😠
تکنسین تعظیمی کردو سریعو ارد اتاق شد ۲۰ دقیقه بعد مینهیون و رئیس اومدن
& چیشد ؟( با دلهوره و بغض )
رئیس: خدا دید تو خیلی دوسش
نامجون
رسیدم به سالن و دنبال ات گشتم اما هیچجا نبود همینطور سرگردون داشتم دنبال ات میگشتم که دستی رو شونم نشست برگشتم و دیدم دوست ات
؛سلام نامجون شی اینجا چیکار میکنی ؟
&سلام اومدم دنبال ات ولی هرچی میگردم نیس
؛اخربار دیدم داره مشروب میخوره
و به سمت میز اشاره کرد منم سریع رفتم سمت میز و سراغ آن رو گرفتم و اون طرف گفت فقط دیدن یه مرد پیشش نشسته بوده داشته باهاش حرف میزده من خیلی عصبی شدم و رفتم سمت اتاقای وی آی پی سالن ۱۰ تا اتاق بود که من ۷ تا شو گشتم ولی کسی نبود دیگه داشتم دیونه میشدم که صدای مردی رو از تو اتاق ۹ شنیدم که میگفت
پاشو پاشو بی وقفه دویدم سمت اتاق
درو باز کردم و دیدم ات بیهوش رو تخت افتاده و مردی کنارشع
رفتم سمت مرده و انقد زدمش که افتاد
بعد ات رو بغل کردمو بردم تو ماشین و بردمش بیمارستان
مستقیم رفتم سمت بخش اورژانس و ات رو سپردم دست دکتر بخش اورژانس
با اینکه خودم میدونستم چیشده ولی باز منتظر جواب دکتر موندم
(بچه ها به ات تجاوز نشده اون داستان داره )
ات یه بیماری داری که وقتی استرس داره ،میترسه یا ناراحت و عصبی میشه دست وپاش شروع به لرزیدن میکنه و بهوش میشه این بیماری خیلی خطرناکه چون وقتی بیهوش میشه سخت بهوش میاد و یا ممکنه اصلا بهوش نیاد و دکتر متخصصش گفته اگه در طول سال ۳ بار بیهوش بشه بار چهارمی وجود ندارد چون بار چهارم درجا میمیره
همینطور گیج و ویج بودم که دکتر صدام کرد
. دکتر کیم
& حال آن چطوره ؟
. متاسفم ولی اصلا وضعیت خوبی ندارد لطفا زنگ بزنید دکتر متخصصش بیاد
&آه باشه😔
زود زنگ زدم به دکترش
&الو مینهیون سریع خودتو برسون حال آن بده
بعد گوشی رو قطع کردم ۱۰ دقیقه نشده مینهیون رسید
. خب بگو ببینم چی شده نامجون
&ات. ات به دادش برس
(ات و مینهیون دوست های دوران دبیرستان همدیگن)
.ببینم تو کاریش کردی ؟
&نه ولی داستان داره مینهییون خواهش میکنم کمکش کن من بدون آن زنده نمیمونم
.خیلی خب ببین سریع بگو اتاق عمل آماده کنن ات رو هم بیارن اتاق عمل منم میرم بار رئیس بیمارستان یه مشورت کنم
&باشه
ات رو آماده کردیم و به اتاق عمل بردیم مینهیون و رئیس بیمارستان هردو گان پوشیده وارد اتاق شدن
۳۰دقیقه از عمل گذشته بودو هنوز خبری نبود یهو یکی از تکنسین ها بدو بدو اومد و از پرستار دستگاه قوی تر شک گرفتو برد
& چی شده
. وضعیت خانم کیم خرابه آقای دکتر
&پس شما اینجا چیکار میکنید ات رو به من برگردونید (با داد ) 😠
تکنسین تعظیمی کردو سریعو ارد اتاق شد ۲۰ دقیقه بعد مینهیون و رئیس اومدن
& چیشد ؟( با دلهوره و بغض )
رئیس: خدا دید تو خیلی دوسش
۲۲.۱k
۰۱ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.