⛓️بد بوی 🔮 پارت 11
⛓️بد بوی 🔮 پارت 11
موهامو حالت دادم آبشاری دورم ریختم
یه ارایش لایت کردم
و تمام ساعتو نگاه کردم شیش ربع کم بود اوه چقدر طولش دادم ایندفعه مامانم صدام نکرده نکنه من نشنیدم رفتن وای خیلی دیر کردم داشتم میرفتم پایین که مامان و بابام و این یوپ رو دیدم
ا/ب:به به عروس خانم اومد
ا/ت:مامان صدام نکرد فکر کردم وقت دارم
ا/م:من گفتم عجله نکنی به خودت با ارامش برسی
این یوپ : خوب حالا که اومدین تا دیر نشده بریم
ا/ب: بله ا/ت تو با این یوپ بیا
ا/ت:چشم
ا/ب: خوب بریم
رفتیم توی مهمونی همین که وادی شدیم جیمین و مین هو رو دیدم که مین هو چسبیده بود به جیمین
ا/ب:آقای پارک
(آقای پارک =ج/پ
خانم پارک =ج/م)
ج/پ:به به آقای هوانگ، پسرم جیمین
چی جیمین پسرشه یعنی قراره منو جیمین نه وای خدا بازو این یوپ رو فشار دادم دره گوشم گفت
این یوپ :نگران نباش عزیزم
سرم رو بالا وپایین کردم
خوشبختانه جیمین و مین هو نمیدونستن من کیم اما دیر یا زود میفهمن
جیمین اومد جلو
ا/ب:به پسرم
جیمین منو که دید محوم شده بود انگار تاحالا ندیده(خو ندیده بچم😑)
بعد سریع خودشو جمع کرد اومد دست بابام رو ببوسه که بابام نزاشت و بغلش کرد اینا چه زود پسرخاله شدن بغل میکنن همو این یوپ یکم بردم جلو که برم پیش آقای پارک
رفتم دستش رو گرفتم که ببوسم نزاشت بغلم کرد دم گوشم گفت
ج/پ: تو دیگه دخترمی این کارا چیه
همین که از بغل آقای پارک اومدم بیرون خانم پارک بغلم کرد
ج/م:دخترم از عکستم خوشگلتری
یعنی عکسمم دیدن خدایا
بعد که از بغل خانم پارک اومدم بیرون جیمین و این یوپ رو دیدم باهم خیلی صمیمی دست میدادن همو بغل میکردن
بعد مامانم و خانم پارک رفتن سر میز میزم یکیه دیگه چی
ا/ب: ما شما جونا رو تنها میزاریم
جیمین و این یوپ دوباره دست دادن
این یوپ :میبینمت داداش
جیمین :حتما
داداش
داداشم شدن
🔮
موهامو حالت دادم آبشاری دورم ریختم
یه ارایش لایت کردم
و تمام ساعتو نگاه کردم شیش ربع کم بود اوه چقدر طولش دادم ایندفعه مامانم صدام نکرده نکنه من نشنیدم رفتن وای خیلی دیر کردم داشتم میرفتم پایین که مامان و بابام و این یوپ رو دیدم
ا/ب:به به عروس خانم اومد
ا/ت:مامان صدام نکرد فکر کردم وقت دارم
ا/م:من گفتم عجله نکنی به خودت با ارامش برسی
این یوپ : خوب حالا که اومدین تا دیر نشده بریم
ا/ب: بله ا/ت تو با این یوپ بیا
ا/ت:چشم
ا/ب: خوب بریم
رفتیم توی مهمونی همین که وادی شدیم جیمین و مین هو رو دیدم که مین هو چسبیده بود به جیمین
ا/ب:آقای پارک
(آقای پارک =ج/پ
خانم پارک =ج/م)
ج/پ:به به آقای هوانگ، پسرم جیمین
چی جیمین پسرشه یعنی قراره منو جیمین نه وای خدا بازو این یوپ رو فشار دادم دره گوشم گفت
این یوپ :نگران نباش عزیزم
سرم رو بالا وپایین کردم
خوشبختانه جیمین و مین هو نمیدونستن من کیم اما دیر یا زود میفهمن
جیمین اومد جلو
ا/ب:به پسرم
جیمین منو که دید محوم شده بود انگار تاحالا ندیده(خو ندیده بچم😑)
بعد سریع خودشو جمع کرد اومد دست بابام رو ببوسه که بابام نزاشت و بغلش کرد اینا چه زود پسرخاله شدن بغل میکنن همو این یوپ یکم بردم جلو که برم پیش آقای پارک
رفتم دستش رو گرفتم که ببوسم نزاشت بغلم کرد دم گوشم گفت
ج/پ: تو دیگه دخترمی این کارا چیه
همین که از بغل آقای پارک اومدم بیرون خانم پارک بغلم کرد
ج/م:دخترم از عکستم خوشگلتری
یعنی عکسمم دیدن خدایا
بعد که از بغل خانم پارک اومدم بیرون جیمین و این یوپ رو دیدم باهم خیلی صمیمی دست میدادن همو بغل میکردن
بعد مامانم و خانم پارک رفتن سر میز میزم یکیه دیگه چی
ا/ب: ما شما جونا رو تنها میزاریم
جیمین و این یوپ دوباره دست دادن
این یوپ :میبینمت داداش
جیمین :حتما
داداش
داداشم شدن
🔮
۶۵.۵k
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.