➖⃟♥️•• 𝒓𝒊𝒈𝒉𝒕 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕 𝒑⁶⁷
از زبان سوبین
از تو حموم اومدم بیرون رفتم سمت یخچال یه سیب برداشتم تقریبا شب شده بود از پله ها رفتم بالا سه تا اتاق بود در یکیشونو باز کردم و واردش شدم کلی لباس نو مردونه رو تخت بود با دستم موهامو زدم بالا قرار بود بریم بار یه پیراهن مردونه چرمی مشکی پوشیدم و یه شلوار تنگ مشکی موهای جلومو ریختم تو پیشونیم و رفتم بیرون اتاق لم دادم رو مبل تمام بدنم درد میکرد دلتمو گذاشتم رو چشمام و خوابم برد
(از زبان میا)
وارد هتل شدم رفتم طبقه ۱۶ چندبار در زدم ولی کسی درو باز نکرد ترسیدم رمز درو زدم و وارد شدم رو مبل خواب بود درو بستم و رفتم بالا سرش تکون تکونش دادم
(از زبان سوبین)
یکی داشت تکون تکونم میداد
_هوم
(پایان فلش بک)
هی میگید تمومش کن تمومش کن ... خوبه؟✨😂
از تو حموم اومدم بیرون رفتم سمت یخچال یه سیب برداشتم تقریبا شب شده بود از پله ها رفتم بالا سه تا اتاق بود در یکیشونو باز کردم و واردش شدم کلی لباس نو مردونه رو تخت بود با دستم موهامو زدم بالا قرار بود بریم بار یه پیراهن مردونه چرمی مشکی پوشیدم و یه شلوار تنگ مشکی موهای جلومو ریختم تو پیشونیم و رفتم بیرون اتاق لم دادم رو مبل تمام بدنم درد میکرد دلتمو گذاشتم رو چشمام و خوابم برد
(از زبان میا)
وارد هتل شدم رفتم طبقه ۱۶ چندبار در زدم ولی کسی درو باز نکرد ترسیدم رمز درو زدم و وارد شدم رو مبل خواب بود درو بستم و رفتم بالا سرش تکون تکونش دادم
(از زبان سوبین)
یکی داشت تکون تکونم میداد
_هوم
(پایان فلش بک)
هی میگید تمومش کن تمومش کن ... خوبه؟✨😂
۱۸.۷k
۲۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.