فیک عروسک طلسم شده پارت ۲
تا رسیدیم به خونه خونه قشنگی بود ولی همه جاش سیاه بود تم باهالی داشت چون من دختر ماجراجویی هستم واز چیزای ترسناک خوشم میاد از نظر من خیلی باحاله .
ساکمو از بابام گرفتم وهمراه مامان رفتیم تو بابام قرار بود بره یه سری وسیله برای خونه بخره و بره کار پیدا کنه . منو مامانم رفتیم تو
م.ا : ا.ت برو یه اتاق بردار این خونه چهار تا اتاق داره یکیش ماله تو یکی هم مال من و پدرت اون دوتا هم اتاق مهمان .
باشه آرومی گفتم وهمراه بابام وعروسک توی دستم به سم راه رو رفتم
میخواستم بره توی اولین اتاق که دیدم نمیتونم انگار یه قدرتی نمیزاشت ومنو به سمت اتاق دیگه ای میکشید اون دستم که عروسک رو گرفته بودم منو به سمت آخرین اتاق کشید که نسبت به بقیه اتاقا خیلی دور تر بود رعپفتم توی اتاق تم باهالی داشت انگار همه چی از قبل آماده بود اتاقا کله هم مشکی بود تم دارای داشت انگار از قبل حاضر شده اخه پنجره ها دستمال کشیشده روتختی مرتبه زمینش تمیزه قفسه ها سالمه . رفتم وسایلمو چیدم عروسک هم گذاشتم روی یک قفسه که از تخت دور بود
وخودم رفتم پایین . دیدم یه یاداشت روی اپن هست خوندمش
یاداشت
دخترم من و پدرت میریم دنبال کار شاید فردا بعد از ظهر برگردیم . مراقب خودت باش پدرت مواد خوراکی خریده برای خودت بخور
دوستدارتو مامان وبابا
یه نودل دو ست کردم خوردم
یه فیلم دیدم که شب شد رفتم بخوابم رفتم توی اتاقم که دیدم اون عروسک که اسمش تهیونگ بود روی قفسه نیست وبجاش روی تخته دروغ چرا ترسید رفتم کنارش دراز کشیدم
بویش کردم وچشامو بستم وست شب از تنگی نفس بیدار شدم دیدم یکی رومه داره لبامو میمکه وقتی دید بیدار شدم از روم کنار رفت
نگاش کردم یه پسر از حق نگذریم خیلی جذاب بود لباساش یه لباس سفید تا پایین زانوهاش بود
ا.ت:تو .... کی هست..ییینججا چی.ک.کار می ک.کنی
تهیونگ : من همون عروسکم اسمم تهیونگه از امشب قراره حسابه باهم بازی کنیم
ا.ت:چی میگی چطور تواون عروسکه هستی
...بازی برای چی برو تازند نزدم به پلیس
ته: او من عروسک طلسم شده هستم
قراره بازی بزرگترین انجام بدیم ههههههه (خنده ترسناک)
شرطا نره سیده بود ولی گذاشتم
شرطا پارت بعد
لایک ۲
خدافظ
پارت بعد اصماته
ساکمو از بابام گرفتم وهمراه مامان رفتیم تو بابام قرار بود بره یه سری وسیله برای خونه بخره و بره کار پیدا کنه . منو مامانم رفتیم تو
م.ا : ا.ت برو یه اتاق بردار این خونه چهار تا اتاق داره یکیش ماله تو یکی هم مال من و پدرت اون دوتا هم اتاق مهمان .
باشه آرومی گفتم وهمراه بابام وعروسک توی دستم به سم راه رو رفتم
میخواستم بره توی اولین اتاق که دیدم نمیتونم انگار یه قدرتی نمیزاشت ومنو به سمت اتاق دیگه ای میکشید اون دستم که عروسک رو گرفته بودم منو به سمت آخرین اتاق کشید که نسبت به بقیه اتاقا خیلی دور تر بود رعپفتم توی اتاق تم باهالی داشت انگار همه چی از قبل آماده بود اتاقا کله هم مشکی بود تم دارای داشت انگار از قبل حاضر شده اخه پنجره ها دستمال کشیشده روتختی مرتبه زمینش تمیزه قفسه ها سالمه . رفتم وسایلمو چیدم عروسک هم گذاشتم روی یک قفسه که از تخت دور بود
وخودم رفتم پایین . دیدم یه یاداشت روی اپن هست خوندمش
یاداشت
دخترم من و پدرت میریم دنبال کار شاید فردا بعد از ظهر برگردیم . مراقب خودت باش پدرت مواد خوراکی خریده برای خودت بخور
دوستدارتو مامان وبابا
یه نودل دو ست کردم خوردم
یه فیلم دیدم که شب شد رفتم بخوابم رفتم توی اتاقم که دیدم اون عروسک که اسمش تهیونگ بود روی قفسه نیست وبجاش روی تخته دروغ چرا ترسید رفتم کنارش دراز کشیدم
بویش کردم وچشامو بستم وست شب از تنگی نفس بیدار شدم دیدم یکی رومه داره لبامو میمکه وقتی دید بیدار شدم از روم کنار رفت
نگاش کردم یه پسر از حق نگذریم خیلی جذاب بود لباساش یه لباس سفید تا پایین زانوهاش بود
ا.ت:تو .... کی هست..ییینججا چی.ک.کار می ک.کنی
تهیونگ : من همون عروسکم اسمم تهیونگه از امشب قراره حسابه باهم بازی کنیم
ا.ت:چی میگی چطور تواون عروسکه هستی
...بازی برای چی برو تازند نزدم به پلیس
ته: او من عروسک طلسم شده هستم
قراره بازی بزرگترین انجام بدیم ههههههه (خنده ترسناک)
شرطا نره سیده بود ولی گذاشتم
شرطا پارت بعد
لایک ۲
خدافظ
پارت بعد اصماته
۸.۲k
۰۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.