پارت ۴۶
پارت ۴۶
ویو جین
سریع اومدم بیرون و پریدم روی لباسام و پوشیدمشون ...
سریع دوییدم پایین که نامجون رو دیدم با خونسردی تمام نشسته و داره صبحانه میخوره
جین : ساعت ؟ ساعت؟ ساعت چنده؟(نفس نفس و تند)
نامجون : بگیر بشین ، هنوز ۴۵ دقیقه وقت داریم (با دهن پر و کیوت)
جین : ای مرگگگگگگ بگیری ... بیشعور ، خیلی خرییییییی. نمیدونی چه استرسی کشیدم گاوووووو
و کل خونه رو دنبالش کردم
نامجون : بالاخره خرم یا گاو؟(در حال دوییدن)
جین : پیوند هر دوتاشونی (در حال دوییدن)
همینطوری میدویدم دنبالش که یهویی وایستاد و برگشت سمتم و خب منم نتونستم خودم رو کنترل کنم و پرت شدم بغلش
نامجون : که من پیوند گاو و خرم ها؟
یهو براید بغلم کرد و شروع کرد بوسیدن لب هام...
بعد ۳۰ مین که دنبال هم کردیم و مسخره بازی در آوردیم رفتیم سر صبحانه و زدیم بیرون...
جین : شت ، داشت یادم میرفت باید حساب لونا رو بزاریم کف دستش
نامجون : نگران نباش تاوان پس میده
جین : :)
باهم رفتیم تو محوطه حیاط و تک تک بچه ها رو از گوشه کنار حیاط جمع کردیم
نامجون رفت دنبال جیهوپ و شوگا منم رفتم دنبال تهیونگ و کوک و جیمین
رسیدم به سه تاشون
جین : های
سه تایی : های
جین : بچه ها بیاید پشت حیاط
-چرا؟!!
جین : محض اِرا /: ، پاشید بیاید دیگه
و به زور بردمشون
نامجون هم دو مین بعد با جیهوپ و شوگا اومد
جین : نامجون بریم سراغش
نامجون : بریم ، آها فقط بچه ها همینجا بمونید تا بیایم
و بعد با هم رفتیم سراغ لونا و اکیپ رو مخش
وقتی دیدمش از موهاش گرفتم و هرزه رو بردم پشت حیاط ؛ نامجون هم اکیپش رو آورد
که یهووو
ببخشید انقدر کمه
بچه ها فردا امتحان دارم و هیچی هم نخوندم
اومدم یه پارت کوچیک بزارم و برم..
دوستون دارممممم
ویو جین
سریع اومدم بیرون و پریدم روی لباسام و پوشیدمشون ...
سریع دوییدم پایین که نامجون رو دیدم با خونسردی تمام نشسته و داره صبحانه میخوره
جین : ساعت ؟ ساعت؟ ساعت چنده؟(نفس نفس و تند)
نامجون : بگیر بشین ، هنوز ۴۵ دقیقه وقت داریم (با دهن پر و کیوت)
جین : ای مرگگگگگگ بگیری ... بیشعور ، خیلی خرییییییی. نمیدونی چه استرسی کشیدم گاوووووو
و کل خونه رو دنبالش کردم
نامجون : بالاخره خرم یا گاو؟(در حال دوییدن)
جین : پیوند هر دوتاشونی (در حال دوییدن)
همینطوری میدویدم دنبالش که یهویی وایستاد و برگشت سمتم و خب منم نتونستم خودم رو کنترل کنم و پرت شدم بغلش
نامجون : که من پیوند گاو و خرم ها؟
یهو براید بغلم کرد و شروع کرد بوسیدن لب هام...
بعد ۳۰ مین که دنبال هم کردیم و مسخره بازی در آوردیم رفتیم سر صبحانه و زدیم بیرون...
جین : شت ، داشت یادم میرفت باید حساب لونا رو بزاریم کف دستش
نامجون : نگران نباش تاوان پس میده
جین : :)
باهم رفتیم تو محوطه حیاط و تک تک بچه ها رو از گوشه کنار حیاط جمع کردیم
نامجون رفت دنبال جیهوپ و شوگا منم رفتم دنبال تهیونگ و کوک و جیمین
رسیدم به سه تاشون
جین : های
سه تایی : های
جین : بچه ها بیاید پشت حیاط
-چرا؟!!
جین : محض اِرا /: ، پاشید بیاید دیگه
و به زور بردمشون
نامجون هم دو مین بعد با جیهوپ و شوگا اومد
جین : نامجون بریم سراغش
نامجون : بریم ، آها فقط بچه ها همینجا بمونید تا بیایم
و بعد با هم رفتیم سراغ لونا و اکیپ رو مخش
وقتی دیدمش از موهاش گرفتم و هرزه رو بردم پشت حیاط ؛ نامجون هم اکیپش رو آورد
که یهووو
ببخشید انقدر کمه
بچه ها فردا امتحان دارم و هیچی هم نخوندم
اومدم یه پارت کوچیک بزارم و برم..
دوستون دارممممم
۲.۶k
۱۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.