دوست برادرم 1...
ویو ا.ت
سلام من ا.تم و 20 سالمه من از پانزده سالگی
ایران زندگی می کنم و یه برادر به اسم
جیمین داشتم که خب اون منو از خودش روند و
منو فرستاد ایران پیش عموم
و پنج ساله که ندیدمش و دیگه هم نمی شناسمش
حتی اگه ببینمش هم قیافشو یادم نمیاد
من با ته رابطهی دوستانه ی خوبی داشتم
~علامت لیا +علامت ا.ت _علامت ته ×علامت جیمین
~: ا.تتتتتتت کجایییییییی؟
+: ها چیه؟
~: بورسیه قبول شدیممممم قراره برگردیم کرهههه
+: واقعاً از این بهتر چی می دونه باشه
وسایلامونو جمع کردیم و به فرودگاه رفتیم
بعد سوار هواپیما شدیم
«بعد از چند جا توقف»
+: بلاخره رسیدیم
~: اره بازم بعد پنج سال برگشتیم سئول
+: اوهوم
~: خب حالا کجا بریم؟
+~: خونه ای که توی جنگل ساختیم
~: .خنده.
+: .خنده.
ویو جیمین
من واقعاً پشیمونم از اینکه ا.ت رو فرستادم
ایران همه جارو دنبالش گشتیم ولی خب
نتونستیم پیداش کنیم می ترسم بلایی سر
خودش آورده باشه اون تنها کسیه که من دارم
ویو ته
من با ا.ت میونه ی خوبی داشتم ولی از اون
موقع که رفته ایران هیچ خبری ازش نیست
چندین بارم شمارشو پیدا کردیم و بهش زنگ میزدیم
ولی هر بار ور نمی داشت امروز قراره بریم
توی جنگل موزیک ویدیوی جدید رو بسازیم
جیمین گفت یه خونه توی جنگل داره که مال ا.ت
بوده امروز میریم اونجا
ویو ا.ت
رفتیم توی خونه جنگلیمون و وسایلامون رو
گذاشتیم توی کمدا رفتم پایین و لیا رو دیدم
که خوشکش زده بود و به در نگاه می کرد که
دیدم جیمین و اعضا هم دارن به ما نگاه
می کنن همین جوری مونده بودم که یهو
به خودم اومدم
+: اینجا چه غلطی می کنی؟ (داد)
×: ا.ت ببین من واقعاً متأسفم...
+: برای تاسئف خوردن دیگه دیره جیمین
تو فک کردی من قاتل مامان بابام
«(خوب ماجرا از این قرارها که ا.ت عضو یه باند
مافیا بوده و رئیس اونا ا.ت بوده و مامان باباش
توی یه تصادف نامعلومی به قتل رسیدن و
جیمین فک کرد که ا.ت قاتل مامان باباشونه)»
×: من متاسفم من نمی دونستم
_: ا.ت آروم باش ما هممون نگرانت بودیم
+: نگران من!
~: هی هی توی دعوتتون دخالت نمی کنم ولی
میشه بگین اینجا چه خبره بی تی اس
اینجا چی کار می کنهههههه؟؟ (داد)
+: لیا برات توضیح میدم فعلا تو برو
~: هه فک کردی!
و...
خمارییییییی😁
اسلاید دوم سمت چپ استایل ا.ت
اسلاید دوم سمت راست استایل لیا
سلام من ا.تم و 20 سالمه من از پانزده سالگی
ایران زندگی می کنم و یه برادر به اسم
جیمین داشتم که خب اون منو از خودش روند و
منو فرستاد ایران پیش عموم
و پنج ساله که ندیدمش و دیگه هم نمی شناسمش
حتی اگه ببینمش هم قیافشو یادم نمیاد
من با ته رابطهی دوستانه ی خوبی داشتم
~علامت لیا +علامت ا.ت _علامت ته ×علامت جیمین
~: ا.تتتتتتت کجایییییییی؟
+: ها چیه؟
~: بورسیه قبول شدیممممم قراره برگردیم کرهههه
+: واقعاً از این بهتر چی می دونه باشه
وسایلامونو جمع کردیم و به فرودگاه رفتیم
بعد سوار هواپیما شدیم
«بعد از چند جا توقف»
+: بلاخره رسیدیم
~: اره بازم بعد پنج سال برگشتیم سئول
+: اوهوم
~: خب حالا کجا بریم؟
+~: خونه ای که توی جنگل ساختیم
~: .خنده.
+: .خنده.
ویو جیمین
من واقعاً پشیمونم از اینکه ا.ت رو فرستادم
ایران همه جارو دنبالش گشتیم ولی خب
نتونستیم پیداش کنیم می ترسم بلایی سر
خودش آورده باشه اون تنها کسیه که من دارم
ویو ته
من با ا.ت میونه ی خوبی داشتم ولی از اون
موقع که رفته ایران هیچ خبری ازش نیست
چندین بارم شمارشو پیدا کردیم و بهش زنگ میزدیم
ولی هر بار ور نمی داشت امروز قراره بریم
توی جنگل موزیک ویدیوی جدید رو بسازیم
جیمین گفت یه خونه توی جنگل داره که مال ا.ت
بوده امروز میریم اونجا
ویو ا.ت
رفتیم توی خونه جنگلیمون و وسایلامون رو
گذاشتیم توی کمدا رفتم پایین و لیا رو دیدم
که خوشکش زده بود و به در نگاه می کرد که
دیدم جیمین و اعضا هم دارن به ما نگاه
می کنن همین جوری مونده بودم که یهو
به خودم اومدم
+: اینجا چه غلطی می کنی؟ (داد)
×: ا.ت ببین من واقعاً متأسفم...
+: برای تاسئف خوردن دیگه دیره جیمین
تو فک کردی من قاتل مامان بابام
«(خوب ماجرا از این قرارها که ا.ت عضو یه باند
مافیا بوده و رئیس اونا ا.ت بوده و مامان باباش
توی یه تصادف نامعلومی به قتل رسیدن و
جیمین فک کرد که ا.ت قاتل مامان باباشونه)»
×: من متاسفم من نمی دونستم
_: ا.ت آروم باش ما هممون نگرانت بودیم
+: نگران من!
~: هی هی توی دعوتتون دخالت نمی کنم ولی
میشه بگین اینجا چه خبره بی تی اس
اینجا چی کار می کنهههههه؟؟ (داد)
+: لیا برات توضیح میدم فعلا تو برو
~: هه فک کردی!
و...
خمارییییییی😁
اسلاید دوم سمت چپ استایل ا.ت
اسلاید دوم سمت راست استایل لیا
۱۷.۷k
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.