بیا که چشم هایت
بیا که چشم هایت
آغوش ترین صبح دیدارند
...
دیگر ندیدمت !
نه در باد و نه در فانوس
دیگر ندیدمت
نه بر پلک پروانه و نه در تخیل شبنم ...
دیگر ندیدمت !
نه در صبحی از پی شب
و نه در شبی از غروبِ همان روزِ بی رویا
که فرداش آدیــــنه بود ...!
آغوش ترین صبح دیدارند
...
دیگر ندیدمت !
نه در باد و نه در فانوس
دیگر ندیدمت
نه بر پلک پروانه و نه در تخیل شبنم ...
دیگر ندیدمت !
نه در صبحی از پی شب
و نه در شبی از غروبِ همان روزِ بی رویا
که فرداش آدیــــنه بود ...!
۸۱۶
۱۵ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.