تناسخ…!)«part1»
(تقدیر چیزی که بعد یه تناسخ میتونه دوباره تکرار بشه اما کسی تقدیرش یادش میتونه ازش جلوگیری کن یا شایدم قرار فقط به نابودی خودشون نگاه کنن که چطوری تقدیر دوباره تکرار میشه )
=خانوم لی میرا لطفا برای تست تشریف بیارید !
@اومدم !
(پنج دقیقه بعد تست )
=خانوم لی میرا در صورت قبول شدنتون توی تست باهات تماس میگیریم !
@باش خیلی ممنون !
(عینک آفتابی مشکی رنگش زد دستی به موهاش کشید یه نفس عمیق کشید هوای تازه رو وارد ریه هاش کرد دستش داخل جیبش فرو برد بع اطراف نگاهی انداخت و بعد چند مین با پارک شدن ماشینی جلوش به ماشین نگاهی انداخت سوار شد )
میا:میبینم هنوزم همون استایل دارک قدیمی داری !(نیشخند)
@علایقه ادما تغییر میکنه اما شخصیتشون نه ،میا(سرد )
میا : هممم درست !بجای اینکه تویی شرکت پدربزرگ باشی در به در دنبال یه کاری هی میری منتظر خبری اما هیچی اخرشم توی دیسگو پارتی پیدا میشی اینم شخصیت تو لی میرا !(نیشخند پر رنگ تر)
@دقیقا!و فضولی تو کار من منتظر پول یه نفر دیگه بودن و پز دادن با پول یه نفر دیگه و بیکاری همه شخصیت تو لی میا مگه نه !؟(نیشخند کمرنگ )
(میا عصبی کمی فرمون فشار داد سعی کرد خودش خونسرد مثل میرا نشونه بد !میرا از ده سالگی به بعد کسی دیگه لبخندش ندید به طرز عجیبی تبدیل به یه دختر سرد و خشک شد میرا از پونزده سالگی دفاع شخصی یادگرفت میرا اکثر کره نبود الانم بعد چند سال اومد دلیل جدیت و سردی میرا رپ فقط اقای لی پدربزرگش و خود میرا میدونه میا و میرا باهام خواهرن اما خواهر هایی که فقط فرصت گیر بیارن سایه همه با تیر میزنن و هیچ علاقه ای بهم نشونه نمیدن علایقه و رفتار میا و میرا کاملا باهام متفاوت و این بیشتر باعث بحث بینشون میشه )
@تو که از من خوشت نمیاد چرا اومدی اینجا !؟اصلا اینجا رو از کجا پیدا کردی !؟
میا: تند نرو هنوزم ازت خوشم نمیاد پدربزرگ اصرار کرد بیام دنبالت ببرمت خونه وگرنه عاشق چشم ابروت نیستم !
@خوبه که خوشت نمیاد!الان منو ببر خونه خودم قرار نیست بیام تو اون خونه مطمعنم تو همه نیمخوای منو ببینی پس منو فقط ببر خونه !
میا :کاش میشد اما پدربزرگ میخواست ببینت اصرار دار!
@مهم نیست همنطور که قبلا پیچوندیش الانم همین کار بکن!
(میا دیگه ار حرکات میرا عصبی خسته شد بود عتراض نشونه نداد میرا رو برد جلویی خونه اش )
«میرا سوار آسانسور شد دکمه طبقش زد وارد شد و وارد خونه شد قرار بود یه روز دیگم با مشروب خودش خفه کن آنقدر مشروب خورد بود ظرفیتش بالا رفته بود رفت توی یه پیراهن مشکی تا حدی کوتاه پوشید یه کت چرم مشکی همه روش پوشید رژلب زرشکی زد موهاش دورش ریخت ادکلنش به مچ دستش زد بعد به گردنش رفت سمت در کیلد موتورش برداشت رفت پارکینگ کلاهش سرش کرد موتور به سمت دیسگو که همیشه میرفت کج کرد جلویی در دیسگو پارک کرد کلاهش در اورد برای مرتب کردن موهاش سرش تکونه داد»
«وارد دیسگو شد خیلی از پسر و مرد های هیز چشماشون روش قفل بود حتا اونایی که پارتنر داشتن نیشخند کمرنگی زد با همون قیافه سرد رفت سمت بارمن»
@یه ویسگی بهم بدید لطفا!
(بارمن با سر تایید کرد میرا بع اطراف نگاه کرد اما یه چیزی براش عجیب بود تقریبا نصف دختر یه سمت مشخصی با عشوه خواستی میرقصیدن میرا سعی کرد بفهمه چخبر اما مشخص نبود میرا فقط با تکونه دادن سرش از کنجکاوی و افکارش بیرون اومد )
ادامه دارد…
«نشد بیشتر از این بزارم پارت اول چون خیلی پارت یک زیاد بود و اپلود نمیشد »
=خانوم لی میرا لطفا برای تست تشریف بیارید !
@اومدم !
(پنج دقیقه بعد تست )
=خانوم لی میرا در صورت قبول شدنتون توی تست باهات تماس میگیریم !
@باش خیلی ممنون !
(عینک آفتابی مشکی رنگش زد دستی به موهاش کشید یه نفس عمیق کشید هوای تازه رو وارد ریه هاش کرد دستش داخل جیبش فرو برد بع اطراف نگاهی انداخت و بعد چند مین با پارک شدن ماشینی جلوش به ماشین نگاهی انداخت سوار شد )
میا:میبینم هنوزم همون استایل دارک قدیمی داری !(نیشخند)
@علایقه ادما تغییر میکنه اما شخصیتشون نه ،میا(سرد )
میا : هممم درست !بجای اینکه تویی شرکت پدربزرگ باشی در به در دنبال یه کاری هی میری منتظر خبری اما هیچی اخرشم توی دیسگو پارتی پیدا میشی اینم شخصیت تو لی میرا !(نیشخند پر رنگ تر)
@دقیقا!و فضولی تو کار من منتظر پول یه نفر دیگه بودن و پز دادن با پول یه نفر دیگه و بیکاری همه شخصیت تو لی میا مگه نه !؟(نیشخند کمرنگ )
(میا عصبی کمی فرمون فشار داد سعی کرد خودش خونسرد مثل میرا نشونه بد !میرا از ده سالگی به بعد کسی دیگه لبخندش ندید به طرز عجیبی تبدیل به یه دختر سرد و خشک شد میرا از پونزده سالگی دفاع شخصی یادگرفت میرا اکثر کره نبود الانم بعد چند سال اومد دلیل جدیت و سردی میرا رپ فقط اقای لی پدربزرگش و خود میرا میدونه میا و میرا باهام خواهرن اما خواهر هایی که فقط فرصت گیر بیارن سایه همه با تیر میزنن و هیچ علاقه ای بهم نشونه نمیدن علایقه و رفتار میا و میرا کاملا باهام متفاوت و این بیشتر باعث بحث بینشون میشه )
@تو که از من خوشت نمیاد چرا اومدی اینجا !؟اصلا اینجا رو از کجا پیدا کردی !؟
میا: تند نرو هنوزم ازت خوشم نمیاد پدربزرگ اصرار کرد بیام دنبالت ببرمت خونه وگرنه عاشق چشم ابروت نیستم !
@خوبه که خوشت نمیاد!الان منو ببر خونه خودم قرار نیست بیام تو اون خونه مطمعنم تو همه نیمخوای منو ببینی پس منو فقط ببر خونه !
میا :کاش میشد اما پدربزرگ میخواست ببینت اصرار دار!
@مهم نیست همنطور که قبلا پیچوندیش الانم همین کار بکن!
(میا دیگه ار حرکات میرا عصبی خسته شد بود عتراض نشونه نداد میرا رو برد جلویی خونه اش )
«میرا سوار آسانسور شد دکمه طبقش زد وارد شد و وارد خونه شد قرار بود یه روز دیگم با مشروب خودش خفه کن آنقدر مشروب خورد بود ظرفیتش بالا رفته بود رفت توی یه پیراهن مشکی تا حدی کوتاه پوشید یه کت چرم مشکی همه روش پوشید رژلب زرشکی زد موهاش دورش ریخت ادکلنش به مچ دستش زد بعد به گردنش رفت سمت در کیلد موتورش برداشت رفت پارکینگ کلاهش سرش کرد موتور به سمت دیسگو که همیشه میرفت کج کرد جلویی در دیسگو پارک کرد کلاهش در اورد برای مرتب کردن موهاش سرش تکونه داد»
«وارد دیسگو شد خیلی از پسر و مرد های هیز چشماشون روش قفل بود حتا اونایی که پارتنر داشتن نیشخند کمرنگی زد با همون قیافه سرد رفت سمت بارمن»
@یه ویسگی بهم بدید لطفا!
(بارمن با سر تایید کرد میرا بع اطراف نگاه کرد اما یه چیزی براش عجیب بود تقریبا نصف دختر یه سمت مشخصی با عشوه خواستی میرقصیدن میرا سعی کرد بفهمه چخبر اما مشخص نبود میرا فقط با تکونه دادن سرش از کنجکاوی و افکارش بیرون اومد )
ادامه دارد…
«نشد بیشتر از این بزارم پارت اول چون خیلی پارت یک زیاد بود و اپلود نمیشد »
۴.۹k
۲۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.