ویوا/ت"
ویوا/ت"
از خواب بلند شدم تمام بدنم کوفته بود از درد گریم داشت میگرفت که میا آمد داخل
میا:بهتری ا/ت
ا/ت:اره ولی درد دارم
میا:میدونم بیا این سوپ رو بخور و بعدش دوش بگیر که باید به مهمونی بری
ا/ت:من نمیخامم دوستش ندارم...هق چرا نمیفهمه
میا:ا/ت گیره نکن قراره نقش بازی کنی تمام دختر های عمارت دوس دارن بجای تو باشن
ا/ت: من مثل اون ها نیستم
میا:خودتو اذیت نکن بزار سرنوشت برات رقم بزنه ا/ت باشه من همیشه کنارتم
با حرف های میا آروم شدم و لبخند زدم و سوپ رو خوردم و میا رفت باند شدم و یه دوش گرفتم و آمدم بیرون که یه جعبه روی تخت دیدم رفتم و بازش کردم یه لباس بود و کفش و لوازم ارایشی
لباسش کوتاه بود و چاک سینه هام قشنگ معلوم بود ولی خوشگل بود کمی آرایش کردم و موهامو درست کردم و رفتم بیرون
ارباب رو دیدم که خیلی جذاب شده بود داشتم نگاش میکردم که متوجه شد
لایک؟!
از خواب بلند شدم تمام بدنم کوفته بود از درد گریم داشت میگرفت که میا آمد داخل
میا:بهتری ا/ت
ا/ت:اره ولی درد دارم
میا:میدونم بیا این سوپ رو بخور و بعدش دوش بگیر که باید به مهمونی بری
ا/ت:من نمیخامم دوستش ندارم...هق چرا نمیفهمه
میا:ا/ت گیره نکن قراره نقش بازی کنی تمام دختر های عمارت دوس دارن بجای تو باشن
ا/ت: من مثل اون ها نیستم
میا:خودتو اذیت نکن بزار سرنوشت برات رقم بزنه ا/ت باشه من همیشه کنارتم
با حرف های میا آروم شدم و لبخند زدم و سوپ رو خوردم و میا رفت باند شدم و یه دوش گرفتم و آمدم بیرون که یه جعبه روی تخت دیدم رفتم و بازش کردم یه لباس بود و کفش و لوازم ارایشی
لباسش کوتاه بود و چاک سینه هام قشنگ معلوم بود ولی خوشگل بود کمی آرایش کردم و موهامو درست کردم و رفتم بیرون
ارباب رو دیدم که خیلی جذاب شده بود داشتم نگاش میکردم که متوجه شد
لایک؟!
۴.۸k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.