عشق نفرین شده
#عشق_نفرین_شده
#پارت_8
🔪🩸🔪🩸🔪🩸🔪🩸🔪🩸🔪🩸🔪
جونگکوک: صورتشو سمتم. گرفتم.. 😈😈😈🍷🍷و دستمو دور کمرش گرفتم و ب خودم نزدیک کردم... بیب.. خواستم تحریکت کنم... تخریک کنم.... بدجور هات شدی... خوردنی بودنت ک سره جاشه...
میخوام الان... ی راند بزنیم... نظرت..
لیسا: تا تو باشی... من حاضرم...
جونگکوک: بیشتر نزدیک کردم... ک بینی هامون ب هم برخورد کرد و بعدش لباشو ب کام گرفتم.. و شروع کردم ب مک زدن... دهنشو باز کرد... و زبونمو وارد دهنش.. کردم... همینطور میبوسیدم... و بعدش انداختمش رو تخت... خی/مه.. ک زدم.. میخواستم... توش خالی کنم... دلم.. میخواد... بدجور.... درد بکشه..
اماده ای.... بیبی...
لیسا: اهوم...
جونگکوک: لباسشو بالا زدم.. و شور/تشو... در اوردم... اول یکم... بازی کردم... وبعدش ا/بش ک دراومد... انگشت... وس/طمو.... واردش کردم.... ک جیغ نحیفی زد...
لیسا: بدجور درد.. میکرد... خیلی درد میکرد.... ک بعدش... ک عادتم شد.... دراورد... لباساشو دراورد. و لباسای منم... دراورد.... یکم.. کی/ص ما/رک.. گذاشت... گردنم... وبعدش... شروع کرد.... بازی با سی/نه هام... و هی زبونشو... روشون میکشید... و گاز گرفت.... ک از درد جیغ زدم... و لب/ارو کوبوند... رو لبام... و شروع کرد مک زدن... و بعداز اون.... عضوشو.... تنظیم.. کرد.... و یهو... واردم... کرد.... ک اه بلندی سر دادم.... بی وقفه.. شروع... کرد... تل/مبه.. زدن... و ازم لب میگرفت....
بعداز ار/ضا... کردنم.... توم خالی کرد... و بیرون.. کشید...
جونگکوک: رو تخت خوابیدم. و اونو.. گذاشتم.. رو سینم... و دستمو... گذاشتم.. زیر دلش.... و شروع کردم.. ماساژ دادن... و بعد... نفهمیدم... کی خوابمون برد...
#پارت_8
🔪🩸🔪🩸🔪🩸🔪🩸🔪🩸🔪🩸🔪
جونگکوک: صورتشو سمتم. گرفتم.. 😈😈😈🍷🍷و دستمو دور کمرش گرفتم و ب خودم نزدیک کردم... بیب.. خواستم تحریکت کنم... تخریک کنم.... بدجور هات شدی... خوردنی بودنت ک سره جاشه...
میخوام الان... ی راند بزنیم... نظرت..
لیسا: تا تو باشی... من حاضرم...
جونگکوک: بیشتر نزدیک کردم... ک بینی هامون ب هم برخورد کرد و بعدش لباشو ب کام گرفتم.. و شروع کردم ب مک زدن... دهنشو باز کرد... و زبونمو وارد دهنش.. کردم... همینطور میبوسیدم... و بعدش انداختمش رو تخت... خی/مه.. ک زدم.. میخواستم... توش خالی کنم... دلم.. میخواد... بدجور.... درد بکشه..
اماده ای.... بیبی...
لیسا: اهوم...
جونگکوک: لباسشو بالا زدم.. و شور/تشو... در اوردم... اول یکم... بازی کردم... وبعدش ا/بش ک دراومد... انگشت... وس/طمو.... واردش کردم.... ک جیغ نحیفی زد...
لیسا: بدجور درد.. میکرد... خیلی درد میکرد.... ک بعدش... ک عادتم شد.... دراورد... لباساشو دراورد. و لباسای منم... دراورد.... یکم.. کی/ص ما/رک.. گذاشت... گردنم... وبعدش... شروع کرد.... بازی با سی/نه هام... و هی زبونشو... روشون میکشید... و گاز گرفت.... ک از درد جیغ زدم... و لب/ارو کوبوند... رو لبام... و شروع کرد مک زدن... و بعداز اون.... عضوشو.... تنظیم.. کرد.... و یهو... واردم... کرد.... ک اه بلندی سر دادم.... بی وقفه.. شروع... کرد... تل/مبه.. زدن... و ازم لب میگرفت....
بعداز ار/ضا... کردنم.... توم خالی کرد... و بیرون.. کشید...
جونگکوک: رو تخت خوابیدم. و اونو.. گذاشتم.. رو سینم... و دستمو... گذاشتم.. زیر دلش.... و شروع کردم.. ماساژ دادن... و بعد... نفهمیدم... کی خوابمون برد...
۶.۳k
۰۸ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.