پارت پونزده
پارت پونزده
رقابت عشق
انور صبح گوشیش زنگخورد برکعلی بود
برک علی: کجایی پسر
انور : به ایلول نگی خونه لیزگم
برک علی: چی چرا چیکار کردی
انور : روابط صمیمیش با ییعیت عصبیم کرد حرصی شدم باهاش خوابیدم
برکعلی : چی کار کردی دیوونه
ببین ایلول داره میاد اونجا سریع بیا بیرون
انور : باشه خداحافظ
و گوشی قطع کرد
انور سریع لباس پوشید
انور : لیزگه لیزگه
لیزگه : هوم؟
انور : من دارم میرم پاشو لباس بپوش ایلول داره میاد
لیزگه : باش برو خداحافظ
و انور رفت لیزگه هم اماده شد سریع
نشست رو مبل و داشت قهوه میخورد که ایلول اومد
ایلول: سلام
لیزگه : سلام بیا بشین
قهوه میخوری؟
ایلول : اره
لیزگه برا ایلولم قهوه اورد
ایلول : میای بریم خرید
لیزگه : اره
اماده شدن رفتن خرید
خب اینم از پارت پونزده
ببخشید کوتاه بود چون شب هم میخوام دو پارت بدم
رقابت عشق
انور صبح گوشیش زنگخورد برکعلی بود
برک علی: کجایی پسر
انور : به ایلول نگی خونه لیزگم
برک علی: چی چرا چیکار کردی
انور : روابط صمیمیش با ییعیت عصبیم کرد حرصی شدم باهاش خوابیدم
برکعلی : چی کار کردی دیوونه
ببین ایلول داره میاد اونجا سریع بیا بیرون
انور : باشه خداحافظ
و گوشی قطع کرد
انور سریع لباس پوشید
انور : لیزگه لیزگه
لیزگه : هوم؟
انور : من دارم میرم پاشو لباس بپوش ایلول داره میاد
لیزگه : باش برو خداحافظ
و انور رفت لیزگه هم اماده شد سریع
نشست رو مبل و داشت قهوه میخورد که ایلول اومد
ایلول: سلام
لیزگه : سلام بیا بشین
قهوه میخوری؟
ایلول : اره
لیزگه برا ایلولم قهوه اورد
ایلول : میای بریم خرید
لیزگه : اره
اماده شدن رفتن خرید
خب اینم از پارت پونزده
ببخشید کوتاه بود چون شب هم میخوام دو پارت بدم
۴.۳k
۳۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.