پارت ۱۱

جیمین: باید فقط فردا رو به عنوان پارتنرم به یه جشن بیای
سکوت کردم که ادامه داد
جیمین: فردا صبح برات لباس و کفش می فرستم
ساعت ۴ هم میکاپ آرتیست میاد که میکاپت کنه
ا/ت : چشم ارباب تعظیمم کردم از اتاقش خارج شدم پوفففف اگه قبول نمی کردم باید کار می کردم و با این وضعیتم نمی تونم خوب کار کنم رفتم اتاقم و رو تخت دراز کشیدم که سولی اومد
سولی: خوبی؟؟؟
ا/ت : آره ... راستی
رو تخت نشستم که کنارم نشست
سولی : چیشده
ا/ت : نگران نباش چیزی نشده فقط بهم چند روز مرخصی داد که دیدم چشماش از تعجب داره از کاسه در می یاد
ا/ت : می دونم الان می خوای بهم بگی پارک
بهم مرخصی داده اونم بدون هیچ شرطی و تهدیدی ولی برام شرط گذاشت
سولی : چه شرطی؟؟ نکنه قبول کردی ؟؟؟
ا/ت : آره
با کتابیی که دستش بود محکم زد رو سرم
ا/ت: آیییییی چرااااامیزنی؟؟
دستمو رو سرم گذاشتمو آروم ماساژ دادم.
سولی : براچی شرطشو قبول کردی هااا؟؟؟ کم اذیتت کرد؟؟
ا/ت : آخه بمون بگم چه شرطی... آخ درد می کنه
سولی : پوففف ببخشید ... حالا بگو چه شرطی؟؟
پوکر نگاش کردم و ادامه دادم
ا/ت: به عنوان پارتنرش فردا میریم جشن
سولی: چی؟؟؟؟؟؟ تو؟؟؟؟؟؟ اون هرکسیو واسه پارتنرش انتخاب می کنه
ا/ت : دیگه دیگه...
سولی : باز مواظب خودت باش تو جشن هاشون.....



و بقیه هم یک ربع دیقه میزارم