عشق طلسم شده من
عشق طلسم شده من
کیومری:ی دفعه یاد دیشب افتادم خجالت کشیدم راس میگم خودم گفتم پیشم باشه بعد حالا سرش داد زدم
کیو مری:معذرت میخوام
یونگی:هی هی لازم نی معذرت خواهی کنی قیافتم شبیه خره شرک نکن😂
کیو مری:ی دفعهپوکر برگشتم سمتش
یونگی:بیا پایین صبحونه بخوریم ی ذره باهم آشنا بشیم
کیومری:باشه فقط میشه من برم حموم دیشب انقدر خسته بودم نتونستم برم
یونگی:عاااممم فقط ی چیزی دیشب چون تو هواست نبود من برات چیز خریدم توی اون کشو هست من رفتم
کیومری:یونگی بعد حرفش بدو بدو رف منم رفتم حموم
کیومری:اخهههه چقدر حال داد خداروشکر ک خدا آب رو آفرید هن؟؟ خداروشکر ک خدا آب داد خودش رو شکر کردم چون خودش آب داد اااه ولش کن
بعد از پوشیدن لباس رفتم پایین دیدم یونگی داره اهنگ میخونه دوتا دستم رو گذاشتم روی تاج مبل کمرم رو خم کردم مچ پام رو انداختم روی اون یکی
کیومری:Wooooowپسر صدات محشره ایول
یونگی:بعد از تموم شدن اهنگ دیدم ی نفر بهم گم Woooowپسر صدات محشره ایول
ترسیدم برگشتم سمتش اوهتویی ترسیدم
کیومری:نترس حالا بگچ ببینم صدات چقدر قشنگه
رفتم سمتش با رنجم زدم بهش چمک زدم گفتم شیطوون اینو واسه کی خوندی
یونگی:قیافش خیلی باحال شده بود چرا من از دیشب اینجوری شدم چشماش خیلی قشنگه
کیومری:هرررر کجایی؟ خوبی؟
یونگی:ها ها اره اره خوبم بریم صبحونه
کیومری:اخ دارم از گشنگی میمیرم😋
یونگی:پس بخوره میمیری میگن کار من بود باید برم زندان
کیومری:پوکر برگشتم سمتش قبلش توی ی نامه مینویسم ک گردن تو نندازن🤥
یونگی:خب اینارو ولکن اسمت و فامیلت رو میدونم چه اتفاقی برات افتاده هم میدونم از علایقت بگو
پارت یازدهم🦚🦋
کیومری:ی دفعه یاد دیشب افتادم خجالت کشیدم راس میگم خودم گفتم پیشم باشه بعد حالا سرش داد زدم
کیو مری:معذرت میخوام
یونگی:هی هی لازم نی معذرت خواهی کنی قیافتم شبیه خره شرک نکن😂
کیو مری:ی دفعهپوکر برگشتم سمتش
یونگی:بیا پایین صبحونه بخوریم ی ذره باهم آشنا بشیم
کیومری:باشه فقط میشه من برم حموم دیشب انقدر خسته بودم نتونستم برم
یونگی:عاااممم فقط ی چیزی دیشب چون تو هواست نبود من برات چیز خریدم توی اون کشو هست من رفتم
کیومری:یونگی بعد حرفش بدو بدو رف منم رفتم حموم
کیومری:اخهههه چقدر حال داد خداروشکر ک خدا آب رو آفرید هن؟؟ خداروشکر ک خدا آب داد خودش رو شکر کردم چون خودش آب داد اااه ولش کن
بعد از پوشیدن لباس رفتم پایین دیدم یونگی داره اهنگ میخونه دوتا دستم رو گذاشتم روی تاج مبل کمرم رو خم کردم مچ پام رو انداختم روی اون یکی
کیومری:Wooooowپسر صدات محشره ایول
یونگی:بعد از تموم شدن اهنگ دیدم ی نفر بهم گم Woooowپسر صدات محشره ایول
ترسیدم برگشتم سمتش اوهتویی ترسیدم
کیومری:نترس حالا بگچ ببینم صدات چقدر قشنگه
رفتم سمتش با رنجم زدم بهش چمک زدم گفتم شیطوون اینو واسه کی خوندی
یونگی:قیافش خیلی باحال شده بود چرا من از دیشب اینجوری شدم چشماش خیلی قشنگه
کیومری:هرررر کجایی؟ خوبی؟
یونگی:ها ها اره اره خوبم بریم صبحونه
کیومری:اخ دارم از گشنگی میمیرم😋
یونگی:پس بخوره میمیری میگن کار من بود باید برم زندان
کیومری:پوکر برگشتم سمتش قبلش توی ی نامه مینویسم ک گردن تو نندازن🤥
یونگی:خب اینارو ولکن اسمت و فامیلت رو میدونم چه اتفاقی برات افتاده هم میدونم از علایقت بگو
پارت یازدهم🦚🦋
۱۵.۴k
۱۱ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.