تک پارتی
(وقتی توی دعوا بهت سیلی میزنه و.....)
آت :هیونجین اون فقط پسر عمومه
هیونجین :آت همین که گفتم دیگه دور و پرت نیاد
آت :هیونجین پس خودت چی هر روز با استف کار کنا و میکاپ آرتیست ها لاس میزنی حالا که نوبت من شد اینجوری میکنی (داد)
با سوزش بدی که قسمت راست صورتش احساس کرد حرفش تموم شد با تمام بغض به هیونجین خیره شد
آت :پس این بود عشقت (بغض)
هیونجین :آت من
حرفش با حرفت نصفه موند
آت :میدونستم از اولشم میدونستم من برای تو و خواسته هات سخته شدم این دفعه حتا چشمات هم نمیتونن جلومو بگیرن
آت به سمت اتاق رفت چمدونش رو جمع کرد هیون روی زانو عاشق فرود اومد دست و پاهاش میلرزیدن نمیدونست شاید بخاطر دخترک بود اما اون دیوانه بار عاشقش بود آت وقتی هیون رو اینطوری دید با سرعت به سمتش رفت
آت :هیون حالت خوبه (نگران و ترسیده )
جلوت زانو زد با تعجب بهش نگاه کردی
هیونجین :آت خواهش میکنم ترکم نکن من بدون تو نمیتونم من من متاسفم فقط ترکم نکن (بغض و لرزش )
آت روی زانو هاش نشست سر هیونجین رو روی سینه هاش گذاشت و گفت
آت :هیون من ترکت نمیکنم بهت قول میدم بیا بخوابیم خسته ای
هیون :میشه توی بغلت بخوابم (مظلوم )
آت :آره جوجه کوچولو (با خنده )
اونشب به مردت اجازه دادی توی آغوش تو بخوابه
آت :دوست دارم مرد من:)
مین سو
آت :هیونجین اون فقط پسر عمومه
هیونجین :آت همین که گفتم دیگه دور و پرت نیاد
آت :هیونجین پس خودت چی هر روز با استف کار کنا و میکاپ آرتیست ها لاس میزنی حالا که نوبت من شد اینجوری میکنی (داد)
با سوزش بدی که قسمت راست صورتش احساس کرد حرفش تموم شد با تمام بغض به هیونجین خیره شد
آت :پس این بود عشقت (بغض)
هیونجین :آت من
حرفش با حرفت نصفه موند
آت :میدونستم از اولشم میدونستم من برای تو و خواسته هات سخته شدم این دفعه حتا چشمات هم نمیتونن جلومو بگیرن
آت به سمت اتاق رفت چمدونش رو جمع کرد هیون روی زانو عاشق فرود اومد دست و پاهاش میلرزیدن نمیدونست شاید بخاطر دخترک بود اما اون دیوانه بار عاشقش بود آت وقتی هیون رو اینطوری دید با سرعت به سمتش رفت
آت :هیون حالت خوبه (نگران و ترسیده )
جلوت زانو زد با تعجب بهش نگاه کردی
هیونجین :آت خواهش میکنم ترکم نکن من بدون تو نمیتونم من من متاسفم فقط ترکم نکن (بغض و لرزش )
آت روی زانو هاش نشست سر هیونجین رو روی سینه هاش گذاشت و گفت
آت :هیون من ترکت نمیکنم بهت قول میدم بیا بخوابیم خسته ای
هیون :میشه توی بغلت بخوابم (مظلوم )
آت :آره جوجه کوچولو (با خنده )
اونشب به مردت اجازه دادی توی آغوش تو بخوابه
آت :دوست دارم مرد من:)
مین سو
۵.۸k
۰۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.