فیک جونگ کوک
فیک_جونگ_کوک
شب جونگ کوک بوست میکنه و تو بغلش میخوابی .
صب تقریبا ساعتای چهارو پنج کوک از صدای بارون پا میشه و میبینه که تو ازش دوری و اون طرف تختی برای همین میارتت سمت خودش و پاشو میندازه دورت بیدار میشی و میچسبی بهش بهت نگاه میکنه و بوست میکنه بعدش بغلت میکنه و بهت میگه
: خیلی خوشانسم که تورو دارم تو تنها کسی هستی که حس میکنم اگر حتی یروزم نبینمش میمیرم پس همیشه پیشم بمون پسنرسسم . بعدش بغلت میکنه و میارتت رو خودش و کمرت گردنت دستات موهات و همجاتو ناز میکنه تا بخوابی و همونجوری خوابتون میبرهه
خوب بود؟!
نظرتو تو کامنتا بهم بگو:)
شب جونگ کوک بوست میکنه و تو بغلش میخوابی .
صب تقریبا ساعتای چهارو پنج کوک از صدای بارون پا میشه و میبینه که تو ازش دوری و اون طرف تختی برای همین میارتت سمت خودش و پاشو میندازه دورت بیدار میشی و میچسبی بهش بهت نگاه میکنه و بوست میکنه بعدش بغلت میکنه و بهت میگه
: خیلی خوشانسم که تورو دارم تو تنها کسی هستی که حس میکنم اگر حتی یروزم نبینمش میمیرم پس همیشه پیشم بمون پسنرسسم . بعدش بغلت میکنه و میارتت رو خودش و کمرت گردنت دستات موهات و همجاتو ناز میکنه تا بخوابی و همونجوری خوابتون میبرهه
خوب بود؟!
نظرتو تو کامنتا بهم بگو:)
۱۳.۸k
۱۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.