چند پارتی جین ادامه پارت چهار
سه ماه بعد ....
ویو ات
امروز دیگه ماه چهارمم بود و قرار بود با جین برم دکتر برای تععین جنسیت بچه و ویارمم دیگه کم شده بود و عین چی غذا میخوردم و حوس میکردم و جینم تا ویار میکردم میگفت برام بیارن
¥ دخترم بیا برات رامیون که گفتی درست کردم
+ اجوما پنریه
¥ اره گلم
+ مرسی فقط میشه برام نوشابه هم بیاری
_ هیی نوشابه برای خودت و بچه ضرر داره
+ خوب همون بچت دلش میخواد
_ خب اشکال نداره ولی اجوما یکم براش بیار زیاد نیار
¥ چشم پسرم
+ اجوما برام نوشابه هم اورد و همینطور که داشتم میخوردم
+ هووم چقدر بده که شوهرت دکتر باشه و حامله هم باشی
_ ییا ا چیش بده هوم
+ خب اینجوری همش حواست بهم هست و نگرانمی شدم اندازه ی خرس بس که ازجام تکون نمیخورم و همش نشستم
_ خب همش پنج ماه دیگه باید صبر کنی
+ اهوم من که همین یه بار فقط مخوام بچه دار شم
_ کی همیچین چیزی گفته من سه تا پچه میخوااام
+ یاااا میخوای من پاره شم
_ همینی که هست
+ ساعت چند ننوبتمه
_ پنچ
+ یعنی دو ساعت دیگه اهووم اکی
____________--
رفتم دوش گرفتم و یک لباس ابی ماکسی پوشیدم(اسلاید بعد) یکم شکم زده بودم اما نه زیاد موهامم سشوار کردم که در اتاق باز شد جین بود ادونم اماده شده بود
_ بریم عشقم
+ اهوم
دستم رو گرفت و از پله ها اومدیم پایین و رفتیم سوار ماشین شدیم تو راه بودیم که
_ بیب
+ جونم
_ بنظرت بچمون چیه
+ امم پسره
_ اما من میخوام دختر باشه
+ جین من برام مهم نیست که دختره یا پسر فقط میخوام بچم سالم باشه
_ خب منم برام مهم نیست میخوام فقط سالم باشه و لی
+ ولی دختر باشه
و هر دومون زدیم زیر خنده
_ خب حالا که فکر میکنم اگه پسرم باشه میشه هندسام دووم
+ جین بنظرت بچمون اخلاقش چطور میشه
_ خب شیطون میشه مثل مامانش و عین باباشم کیوت میشه
( خنده)
+ بچمون خشگل میشه
_ برا چی نشه وقتی مامانی به این خوشگلی وکیوتی و بابایی به این جذابی داره
همینطور حرف میزدیم و میخندیدیم تا رسیدیم به مطب دکر لی سر موقع رسیدیم تا رفتیم یه راست رفتیم داخل اوتاق
÷ سلام اووه میبینم که مامان کوچولومونم حسابی تپل شده
+ خب دیگه به روم نیارید
_ خب وقتی روزی دو بسته بستنی و نوتلا و یک کلیو پاستیل به همراه هشت وعده غذا بخوری باید م تپل شی
÷ هیی چیکلرش داری اصلن خوب میکنی بیشترم بخور
خب بیا اینجا دراز بکش ببینم کوچولوتون در چه حاله
رفتم رو تخت دراز کشیدم و باکمک وکتر لباسم رو دادم بالا دکترم اون دستگاه سونوگرافی رو گذاشت رو شکمم که توی مانیتور یک موجود کوچیک مشخص شد ........
ساری ادامش رو چند ساعت دیگه اگه تونستم میزارم
ویو ات
امروز دیگه ماه چهارمم بود و قرار بود با جین برم دکتر برای تععین جنسیت بچه و ویارمم دیگه کم شده بود و عین چی غذا میخوردم و حوس میکردم و جینم تا ویار میکردم میگفت برام بیارن
¥ دخترم بیا برات رامیون که گفتی درست کردم
+ اجوما پنریه
¥ اره گلم
+ مرسی فقط میشه برام نوشابه هم بیاری
_ هیی نوشابه برای خودت و بچه ضرر داره
+ خوب همون بچت دلش میخواد
_ خب اشکال نداره ولی اجوما یکم براش بیار زیاد نیار
¥ چشم پسرم
+ اجوما برام نوشابه هم اورد و همینطور که داشتم میخوردم
+ هووم چقدر بده که شوهرت دکتر باشه و حامله هم باشی
_ ییا ا چیش بده هوم
+ خب اینجوری همش حواست بهم هست و نگرانمی شدم اندازه ی خرس بس که ازجام تکون نمیخورم و همش نشستم
_ خب همش پنج ماه دیگه باید صبر کنی
+ اهوم من که همین یه بار فقط مخوام بچه دار شم
_ کی همیچین چیزی گفته من سه تا پچه میخوااام
+ یاااا میخوای من پاره شم
_ همینی که هست
+ ساعت چند ننوبتمه
_ پنچ
+ یعنی دو ساعت دیگه اهووم اکی
____________--
رفتم دوش گرفتم و یک لباس ابی ماکسی پوشیدم(اسلاید بعد) یکم شکم زده بودم اما نه زیاد موهامم سشوار کردم که در اتاق باز شد جین بود ادونم اماده شده بود
_ بریم عشقم
+ اهوم
دستم رو گرفت و از پله ها اومدیم پایین و رفتیم سوار ماشین شدیم تو راه بودیم که
_ بیب
+ جونم
_ بنظرت بچمون چیه
+ امم پسره
_ اما من میخوام دختر باشه
+ جین من برام مهم نیست که دختره یا پسر فقط میخوام بچم سالم باشه
_ خب منم برام مهم نیست میخوام فقط سالم باشه و لی
+ ولی دختر باشه
و هر دومون زدیم زیر خنده
_ خب حالا که فکر میکنم اگه پسرم باشه میشه هندسام دووم
+ جین بنظرت بچمون اخلاقش چطور میشه
_ خب شیطون میشه مثل مامانش و عین باباشم کیوت میشه
( خنده)
+ بچمون خشگل میشه
_ برا چی نشه وقتی مامانی به این خوشگلی وکیوتی و بابایی به این جذابی داره
همینطور حرف میزدیم و میخندیدیم تا رسیدیم به مطب دکر لی سر موقع رسیدیم تا رفتیم یه راست رفتیم داخل اوتاق
÷ سلام اووه میبینم که مامان کوچولومونم حسابی تپل شده
+ خب دیگه به روم نیارید
_ خب وقتی روزی دو بسته بستنی و نوتلا و یک کلیو پاستیل به همراه هشت وعده غذا بخوری باید م تپل شی
÷ هیی چیکلرش داری اصلن خوب میکنی بیشترم بخور
خب بیا اینجا دراز بکش ببینم کوچولوتون در چه حاله
رفتم رو تخت دراز کشیدم و باکمک وکتر لباسم رو دادم بالا دکترم اون دستگاه سونوگرافی رو گذاشت رو شکمم که توی مانیتور یک موجود کوچیک مشخص شد ........
ساری ادامش رو چند ساعت دیگه اگه تونستم میزارم
۷.۱k
۱۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.