فیک عشق الکی پارت۳
ویو ات
امشب داشتم توی خیابون برای خودم قدم می زدم تا یهو یکی اومد گفت:ببخشید شما پارک ات هستید؟گفتم: بله خودمم.گفت:خانم پارک دوستتون آنا رو دزدیدن!از اون طرفی رفتن!وای ینی چی آنا رو دزدیییددنننن!دوییدم سمت جایی که آقاهه گفت.یهو یکی جلوی دهنم رو گرفت . بیهوش شدم .فقط فهمیدم گفت:تو دیگه مال منی پس تکون نخور.وگرنه می کشمت.
ویو کوک
تونستم بدزدمش رفتم خونه ات رو انداختم توی اتاق.یه لیوان مشروب خوردم.رفتم ببینم ات هوشیار شد یا نه.سده بود.دهنشو باز کردم.گفت:جونگگ کوکک!تو چرا منو دزدیدی.گفتم:ساکت شو.وفتشه از وقتم استفاده کنم.لبمو گذاشتم رو لبش.گفت:آیی چی کار می کنی؟ اعصابم خورد شد.چسبوندم رو دیوار یه لیوان مشروب ریختم تو دهنش.درست شد دیگه غر نمی زد.
امشب داشتم توی خیابون برای خودم قدم می زدم تا یهو یکی اومد گفت:ببخشید شما پارک ات هستید؟گفتم: بله خودمم.گفت:خانم پارک دوستتون آنا رو دزدیدن!از اون طرفی رفتن!وای ینی چی آنا رو دزدیییددنننن!دوییدم سمت جایی که آقاهه گفت.یهو یکی جلوی دهنم رو گرفت . بیهوش شدم .فقط فهمیدم گفت:تو دیگه مال منی پس تکون نخور.وگرنه می کشمت.
ویو کوک
تونستم بدزدمش رفتم خونه ات رو انداختم توی اتاق.یه لیوان مشروب خوردم.رفتم ببینم ات هوشیار شد یا نه.سده بود.دهنشو باز کردم.گفت:جونگگ کوکک!تو چرا منو دزدیدی.گفتم:ساکت شو.وفتشه از وقتم استفاده کنم.لبمو گذاشتم رو لبش.گفت:آیی چی کار می کنی؟ اعصابم خورد شد.چسبوندم رو دیوار یه لیوان مشروب ریختم تو دهنش.درست شد دیگه غر نمی زد.
۴.۴k
۲۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.