part 94
#part_94
#فرار
رفتم سمت اتاق دیانا وایسا ارسلان جون یه بی جنبه ای نشونت بدم حال کنی تند رفتم بالا و در اتاق دیانارو باز کردم یه راست رفتم سمت لوازم آرایشش بلههههه به به برم توکارش خلاصش کنم براتون بیخودی گیج نشین هر چی دم دستم اومد مالیدم به صورتم همچین حرفه ای ارایش میکردم بیا و ببین دیگه چیزی از برادرمون کم نداشتم
موهامم ریختم یه ورم با شونه اوفتادم به جونش شبیه جنگلیا شده بودم یکمم از ریمل دیانا بدبخت مالیدم به بدنم سیاه بشم قشنگ میکشتم ولی خوب ارزش سکته کردن ارسلانو داره منو میترسونه اخرین نگاهمم تو اینه کردم
الهی قربون اثرم برم خودم از خودم ترسیدم مثکه وقت اجرای نقشست خخخخخ کرم دارم دیگه کاریش نمیشه کرد اروم درو باز کردم و پاور چین پاورچین رفتم سمت اتاق ارسلان وای حالا یکی بیاد نیش منو ببنده اینجوری که لو میرم .اروم درو بستم و قدم برداشتم سمت تخت ارسلان البته تو اون تاریکی خدا رسوندم تا کنار تختا دو سه بار داشتم میرفتم تو دیوار یه بارم که نزدیک بود بیوفتم
که خودمو کنترل کردم خدا بعدشو رحم کنه همینجور که قدم بر میداشتم که رسیدم به تختش اول تصمیم گرفتم یکم اذیتش کنم پایین پتورو گرفتم ویکم از روش پس زدم یکم گذشت مثه اینکه متوجه شد پتو روش نیست دستش یکم تکون خورد دنبال پتو میگشت باز پتورو کشید رو خودش یه بار دیگه اینکارو تکرار کردمو پتو رو کشیدم باز کشید رو خودش الان وقته اجرای نقشه دوم بود الان یه بیجنبه ای نشونت بدم تو گینس ثبتش کنن رفتم پشت کمدشو یکم باز و بستش کردم که حالا مثلا خیر سرم صدای ترسناک ایجاد کردم ولی دیدم نخیرررر فایده ای نداره این خرس بلند بشو نیست باید رفت سر اصل مطلب رفتم کنارش رو تخت نشستم خم شدم رو صورتشو پایین موهامو میکشیدم به دماغش قلقلکش اومده بود و هی دست به بینیش میکشید
#فرار
رفتم سمت اتاق دیانا وایسا ارسلان جون یه بی جنبه ای نشونت بدم حال کنی تند رفتم بالا و در اتاق دیانارو باز کردم یه راست رفتم سمت لوازم آرایشش بلههههه به به برم توکارش خلاصش کنم براتون بیخودی گیج نشین هر چی دم دستم اومد مالیدم به صورتم همچین حرفه ای ارایش میکردم بیا و ببین دیگه چیزی از برادرمون کم نداشتم
موهامم ریختم یه ورم با شونه اوفتادم به جونش شبیه جنگلیا شده بودم یکمم از ریمل دیانا بدبخت مالیدم به بدنم سیاه بشم قشنگ میکشتم ولی خوب ارزش سکته کردن ارسلانو داره منو میترسونه اخرین نگاهمم تو اینه کردم
الهی قربون اثرم برم خودم از خودم ترسیدم مثکه وقت اجرای نقشست خخخخخ کرم دارم دیگه کاریش نمیشه کرد اروم درو باز کردم و پاور چین پاورچین رفتم سمت اتاق ارسلان وای حالا یکی بیاد نیش منو ببنده اینجوری که لو میرم .اروم درو بستم و قدم برداشتم سمت تخت ارسلان البته تو اون تاریکی خدا رسوندم تا کنار تختا دو سه بار داشتم میرفتم تو دیوار یه بارم که نزدیک بود بیوفتم
که خودمو کنترل کردم خدا بعدشو رحم کنه همینجور که قدم بر میداشتم که رسیدم به تختش اول تصمیم گرفتم یکم اذیتش کنم پایین پتورو گرفتم ویکم از روش پس زدم یکم گذشت مثه اینکه متوجه شد پتو روش نیست دستش یکم تکون خورد دنبال پتو میگشت باز پتورو کشید رو خودش یه بار دیگه اینکارو تکرار کردمو پتو رو کشیدم باز کشید رو خودش الان وقته اجرای نقشه دوم بود الان یه بیجنبه ای نشونت بدم تو گینس ثبتش کنن رفتم پشت کمدشو یکم باز و بستش کردم که حالا مثلا خیر سرم صدای ترسناک ایجاد کردم ولی دیدم نخیرررر فایده ای نداره این خرس بلند بشو نیست باید رفت سر اصل مطلب رفتم کنارش رو تخت نشستم خم شدم رو صورتشو پایین موهامو میکشیدم به دماغش قلقلکش اومده بود و هی دست به بینیش میکشید
۲.۵k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.