عشق من پارت ۶ ❤️

ا.ت ویو :
بهم شوک کوچیکی وارد شده بود ولی خوشحال بودم
به یونا زنگ زدم که بهش بگم ولی ، یه صدای جیغ بلند شنیدم که البته برام غیر منتظره نبود و معلوم بود که از یه چیزی خیلی خوشحاله چون آخرین بازی که گیتار تازه خریده بود هم به همین اندازه جیغ میکشید

ا.ت : الو سلام دختر
یونا : آآآآاآآ (صدای جیغ)
ا.ت : چته باز چه گلی کاشتی
یونا : ا.ت باورت نمیشه من یه پسر جذاببب پیدا کردمممممم ( با جیغ)
ا.ت: او او پس یونا خانوم تو دردسر افتاده
حالا اون نره خر کیه که دل دوست منو برده
یونا : یاااا در موردش اینجوری حرف نزن
ا.ت : خوب حالا اسمش چیه ، چند سالشه ، شغلش چیه
یونا : بازم بازجوییت شروع شد
اسمش جیونه، ۲۰ سالشه و دانشجوئه
ا.ت : خوبه ولی اول من باید ببینمش و بعد بهت این اجازرو میدم که باهاش قرار بزاری یا نه 😎
یونا : هی من برای فردا باهاش قرار گذاشتم
ا.ت : خوب منم میام میبینمش
یونا : آخه
ا.ت : آخه بی آخه همین که گفتم
یونا : اوک بیا فقط مواظب باش آبرومو نبری
ا.ت : اوک بابا
یونا : راستی از تو چه خبر شیطون ، داری زیر آبی میرری
ا.ت : منم خبرهای خوشی برات دارم و باید از نزدیک بهت بگم
یونا: باشه پس فردا سر قرار بهم توضیح بده
ا.ت : اوک بای
یونا : بای

شرطا ۱۰ لایک و ۱۰ کامنت ❤️