سناریو گوجو
پارت ۴
داشتم برای خودم راه میرفتم که یهو چشمم خورد به یه شیرینی فروشی با خودم گفتم برم شیرینی بخورم که یهو گوجو سنسه رو دیدم وااااییییییی اینجا چی کار میکنههههه ای
این همه شیرینی بخواد چی کار هههه نباید منو ببینه و وقتی میخواستم از شیرینی فروشی بری بیرون پات به صندلی گیر کرد و افتادی و بعد گوجو توجه اهش به تو جلب شد
گوجو:اععععع یزوکو چان سلامممممم
یزوکو سری بلند شد و سلام کرد
گوجو: اینجا چی کار می کنی(نزوکو: آمده تورو کفن کنه این چه سوالی ای-_-)
یزوکو:آمدم شیرینی بخرم
گوجو:آها خب کدوم رو دوست داری
و با گوجو سنسه شیرینی انتخاب کردیم و گوجو سنسه کل نون خامه های اینجا رو خرید
یزوکو تو ذهنش: میخواد خودشو با نون خامه خفه کنه
گوجو: یزوکو الو به چی فکر میکنی میگم شیرینی میخوای؟
یزوکو: ها ممنون
گوجو شیرینی رو به یزوکو داد و وقتی یزوکو میخواست شیرینی رو بخوره .....
گوجو.شیرینی از دست کشید و خودش خورد(نزوکو: چیه میخواستی بگم میبوسیدش ها ✧◝(⁰▿⁰)◜✧)
یزوکو : گوجو سنسهههه (اخم کیوت )
از زبان گوجو
گوجو ذهنش: ها واقعاً این دختره کیوت همون دختر جدی و سرده ؟ولی از حق بگزاریم خیلی ناز.... چی دارم میگم خدا
تو همین فکر ها بودم که با صدای یزوکو به خودم آمدم
یزوکو : الووو ... گوجو سنسهههه اینجایی
-ها اره اره ..ولی دیگه آخر اسمم سنسه نگو
(نزوکو: وایسا وایسا ببینم بابا مسابقه باید بدین دیر شدااااا -_-
گوجو : ریدی به اسکاس
نزوکو: خوب کار کردم این لوس بازی ها چیه
یزوکو: های نزوکو چان راست میگه باید بریم آکادمی جوجوتسو
گوجو: باش
ویو به آکادمی جوجوتسو
یزوکو و گوجو رفتن به زمین مسابقه
و شروع کردن به مبارزه
یزوکو یهو یه کتاب در آورد و یهو خود کتاب باز شد و رو هوا معلق بود و یه شمشیر هم داشت و واینو در آورد
یزوکو یهو خیلی جدی شد و به گوجو حمله کرد ولی گوجو جاخالی داد همین جوری یزوکو به گوجو حمله میکرد ولی گوجو جا خال میداد و گوجو به یزوکو حمله کرد و یزوکو پرید بالا و جاخالی داد و شمشیرش رو گذاشت زیر گولوی گوجو ولی......
________________________________
کرم درون
داشتم برای خودم راه میرفتم که یهو چشمم خورد به یه شیرینی فروشی با خودم گفتم برم شیرینی بخورم که یهو گوجو سنسه رو دیدم وااااییییییی اینجا چی کار میکنههههه ای
این همه شیرینی بخواد چی کار هههه نباید منو ببینه و وقتی میخواستم از شیرینی فروشی بری بیرون پات به صندلی گیر کرد و افتادی و بعد گوجو توجه اهش به تو جلب شد
گوجو:اععععع یزوکو چان سلامممممم
یزوکو سری بلند شد و سلام کرد
گوجو: اینجا چی کار می کنی(نزوکو: آمده تورو کفن کنه این چه سوالی ای-_-)
یزوکو:آمدم شیرینی بخرم
گوجو:آها خب کدوم رو دوست داری
و با گوجو سنسه شیرینی انتخاب کردیم و گوجو سنسه کل نون خامه های اینجا رو خرید
یزوکو تو ذهنش: میخواد خودشو با نون خامه خفه کنه
گوجو: یزوکو الو به چی فکر میکنی میگم شیرینی میخوای؟
یزوکو: ها ممنون
گوجو شیرینی رو به یزوکو داد و وقتی یزوکو میخواست شیرینی رو بخوره .....
گوجو.شیرینی از دست کشید و خودش خورد(نزوکو: چیه میخواستی بگم میبوسیدش ها ✧◝(⁰▿⁰)◜✧)
یزوکو : گوجو سنسهههه (اخم کیوت )
از زبان گوجو
گوجو ذهنش: ها واقعاً این دختره کیوت همون دختر جدی و سرده ؟ولی از حق بگزاریم خیلی ناز.... چی دارم میگم خدا
تو همین فکر ها بودم که با صدای یزوکو به خودم آمدم
یزوکو : الووو ... گوجو سنسهههه اینجایی
-ها اره اره ..ولی دیگه آخر اسمم سنسه نگو
(نزوکو: وایسا وایسا ببینم بابا مسابقه باید بدین دیر شدااااا -_-
گوجو : ریدی به اسکاس
نزوکو: خوب کار کردم این لوس بازی ها چیه
یزوکو: های نزوکو چان راست میگه باید بریم آکادمی جوجوتسو
گوجو: باش
ویو به آکادمی جوجوتسو
یزوکو و گوجو رفتن به زمین مسابقه
و شروع کردن به مبارزه
یزوکو یهو یه کتاب در آورد و یهو خود کتاب باز شد و رو هوا معلق بود و یه شمشیر هم داشت و واینو در آورد
یزوکو یهو خیلی جدی شد و به گوجو حمله کرد ولی گوجو جاخالی داد همین جوری یزوکو به گوجو حمله میکرد ولی گوجو جا خال میداد و گوجو به یزوکو حمله کرد و یزوکو پرید بالا و جاخالی داد و شمشیرش رو گذاشت زیر گولوی گوجو ولی......
________________________________
کرم درون
۴.۱k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.