part 7
یه طرف هندزفریم از گوشم کشیده شد چشمامو باز کردم دیدم لیا عوضی هست گفتم
ا/ت: چی میخوای؟
لیا: میبینم که خواهر عوضیت نیومده الان کسی هم نیست ازت دفاع کنه
ا/ت: خوب که چی؟ میخوای دوباره مثل اون موقع ها که خواهرم نبود بزنی؟
تهیونگ ویو
داشتم با پسرا حرف میزدم که صدای ا/ت اومد نگاه کردیم دیدیم ا/ت داره با یکی از دخترا دعوا میکنه دختره میخواست ا/ت رو بزنه نمیدونم چرا هر وقت که ا/ت رو میبینم یاد عشقم میوفتم اونم مثل ا/ت بود میخواستم برم کمکش کنم دختره داشت خیلی بعد میزدش ولی چون کسی نمیتونه مارو ببینه نمیتونستم کاری کنم که جیوو اومد خدارو شکر که اومد
ا/ت ویو
لیا میخواست دوباره منو بزنه که دستش رو هوا گرفته شد میتونستم از خودم دفاع کنم ولی نمیخواستم به کسی اسیب بزنم دیدم جیوو دستشو گرفته که جیوو زد تو گوش دختره گفت
جیوو: مگه نگفتم نزدیک ا/ت نمیشی؟هاااا ( با داد) تو فکر میکنی ا/ت ضعیفه ولی نه اون از منم قوی هست ولی نمیخواد به کسی اسیب بزنه پس همین الان گم میشی دیگه نزدیک ا/ت نبینمت( با داد)
لیا: چ... چشم
جیوو: ا/ت خوبی؟
ا/ت: خوبم
جیوو: وقتی میبینی داره زیاده روی میکنه حرف ادم نمیفهمه تو هم بزنش ببین به چه وضعی افتاد🥺
ا/ت: نمیخوام به کسی اسیب برسونم میدونی که بزنم خیلی بد میشه نگران نباش من خوبم این یه خراش کوچیکه من با این چیزیم نمیشه( جمله اخر رو با خنده گفت)
تهیونگ ویو
ا/ت واقعا دختره عجیبیه دختره داشت کتکش میزد عوض اینکه از خودش دفاع کنه همینجوری ایستاده بود نگاهش میکرد برگشتم سمت پسرا گفتم
تهیونگ: به نظرتون بعد از اینجا نریم به عمارتمون؟چون خونه دخترا کوچیکه هممون جا نمیشیم
جبن: به نظر من فکر خوبیه ولی شاید دخترا دوس نداشته باشن
نامجون: جین راست میگه شاید نخوان
جیمین: خب اشکال نداره ازشون میپرسیم
از دور به جیوو و ا/ت گفتم برن بیرون یه جای خلوت
ا/ت ویو
تهیونگ به من و جیوو گفت بریم بیرون یه جای خلوت فکرم همش درگیر این سوالا بود که چرا به ما گفت بریم بیرون؟اونم جای خلوت!! نکنه میخوان مارو بکشن؟ 😨به این سوالا فکر میکردم که با صدای تهیونگ به خودم اومدم
تهیونگ: ا/ت.. ا/ت
ا/ت:..
تهیونگ: ا/ت.. ا/تتتت( با داد)
ا/ت: ها بله
جیوو: به چی فکر میکردی حواست نبود
ا/ت: ه... هیچی
ا/ت: چرا به ما گفتین بیاییم بیرون؟
نامجون: خب ببینین ما میگیم بیایین بریم به عمارت ما چون خونه شما کوچیکه نمیتونیم هممون راحت باشیم ولی عمارت ما بزرگه
ا/ت: اوهه شما عمارت دارین؟ •-•
جیهوپ: اره داریم
به جیوو نگاه کردم تا ببینم نظرش چیه که گفت
جیوو: باشه ولی اول باید بریم خونمون تا لباسامون رو جمع کنیم
کوکی: اوکی اول میریم خونتون
رفتیم تو کلاس استاد بعد از اینکه کلی چیز میز توضیح داد بلاخره زنگ اخر خورد اومدیم بیرون راه افتادیم به سمت خونه با جیوو زود رفتیم لباسامون رو جمع کردیم تا پسرا منتظر نمونن راه افتادیم به سمت عمارت
بعد از یه ربع رسیدیم عمارت
به عمارت نگاه کردم خیلی بزرگ بود و رنگش هم مشکی بود رنگ مورد علاقه من
امیدوارم خوشتون اومده باشه اینبار جای حساسی کات نکردم😅🥺✨🫂
اسلاید دوم عمارت پسرا هست شما مشکی فرض کنید🙂💕
لایک و کامنت یادتون نره🥺🫂❤
ا/ت: چی میخوای؟
لیا: میبینم که خواهر عوضیت نیومده الان کسی هم نیست ازت دفاع کنه
ا/ت: خوب که چی؟ میخوای دوباره مثل اون موقع ها که خواهرم نبود بزنی؟
تهیونگ ویو
داشتم با پسرا حرف میزدم که صدای ا/ت اومد نگاه کردیم دیدیم ا/ت داره با یکی از دخترا دعوا میکنه دختره میخواست ا/ت رو بزنه نمیدونم چرا هر وقت که ا/ت رو میبینم یاد عشقم میوفتم اونم مثل ا/ت بود میخواستم برم کمکش کنم دختره داشت خیلی بعد میزدش ولی چون کسی نمیتونه مارو ببینه نمیتونستم کاری کنم که جیوو اومد خدارو شکر که اومد
ا/ت ویو
لیا میخواست دوباره منو بزنه که دستش رو هوا گرفته شد میتونستم از خودم دفاع کنم ولی نمیخواستم به کسی اسیب بزنم دیدم جیوو دستشو گرفته که جیوو زد تو گوش دختره گفت
جیوو: مگه نگفتم نزدیک ا/ت نمیشی؟هاااا ( با داد) تو فکر میکنی ا/ت ضعیفه ولی نه اون از منم قوی هست ولی نمیخواد به کسی اسیب بزنه پس همین الان گم میشی دیگه نزدیک ا/ت نبینمت( با داد)
لیا: چ... چشم
جیوو: ا/ت خوبی؟
ا/ت: خوبم
جیوو: وقتی میبینی داره زیاده روی میکنه حرف ادم نمیفهمه تو هم بزنش ببین به چه وضعی افتاد🥺
ا/ت: نمیخوام به کسی اسیب برسونم میدونی که بزنم خیلی بد میشه نگران نباش من خوبم این یه خراش کوچیکه من با این چیزیم نمیشه( جمله اخر رو با خنده گفت)
تهیونگ ویو
ا/ت واقعا دختره عجیبیه دختره داشت کتکش میزد عوض اینکه از خودش دفاع کنه همینجوری ایستاده بود نگاهش میکرد برگشتم سمت پسرا گفتم
تهیونگ: به نظرتون بعد از اینجا نریم به عمارتمون؟چون خونه دخترا کوچیکه هممون جا نمیشیم
جبن: به نظر من فکر خوبیه ولی شاید دخترا دوس نداشته باشن
نامجون: جین راست میگه شاید نخوان
جیمین: خب اشکال نداره ازشون میپرسیم
از دور به جیوو و ا/ت گفتم برن بیرون یه جای خلوت
ا/ت ویو
تهیونگ به من و جیوو گفت بریم بیرون یه جای خلوت فکرم همش درگیر این سوالا بود که چرا به ما گفت بریم بیرون؟اونم جای خلوت!! نکنه میخوان مارو بکشن؟ 😨به این سوالا فکر میکردم که با صدای تهیونگ به خودم اومدم
تهیونگ: ا/ت.. ا/ت
ا/ت:..
تهیونگ: ا/ت.. ا/تتتت( با داد)
ا/ت: ها بله
جیوو: به چی فکر میکردی حواست نبود
ا/ت: ه... هیچی
ا/ت: چرا به ما گفتین بیاییم بیرون؟
نامجون: خب ببینین ما میگیم بیایین بریم به عمارت ما چون خونه شما کوچیکه نمیتونیم هممون راحت باشیم ولی عمارت ما بزرگه
ا/ت: اوهه شما عمارت دارین؟ •-•
جیهوپ: اره داریم
به جیوو نگاه کردم تا ببینم نظرش چیه که گفت
جیوو: باشه ولی اول باید بریم خونمون تا لباسامون رو جمع کنیم
کوکی: اوکی اول میریم خونتون
رفتیم تو کلاس استاد بعد از اینکه کلی چیز میز توضیح داد بلاخره زنگ اخر خورد اومدیم بیرون راه افتادیم به سمت خونه با جیوو زود رفتیم لباسامون رو جمع کردیم تا پسرا منتظر نمونن راه افتادیم به سمت عمارت
بعد از یه ربع رسیدیم عمارت
به عمارت نگاه کردم خیلی بزرگ بود و رنگش هم مشکی بود رنگ مورد علاقه من
امیدوارم خوشتون اومده باشه اینبار جای حساسی کات نکردم😅🥺✨🫂
اسلاید دوم عمارت پسرا هست شما مشکی فرض کنید🙂💕
لایک و کامنت یادتون نره🥺🫂❤
۱۱۷.۵k
۲۶ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.