فیک«دختر کوچولوی من»فصل دو part 22
بهتون قول میدم فردا از اینجا برم فقط چون الان هوا داره تاریک میشه…میترسم..میتونم بمونم؟!…چرا جوابمو نمیدید اقا!…
……..
پرستار: اقای دکتر سریعا بیاید نبض بیمار به شدت نامنظمه!
چند ثانیه بعد…
دکتر: چیشده؟!
پرستار: نبضشون نامنظمه…
………
ات ویو
اقا…؟!(مرده میاد جلوتر و صورتش واضح میشه)چقدر شما چهرتون اشناس…
مرده: از اینجا برو
ات: اما…نمیتونم من گم شدم
مرده: برو!(با داد)
ات: لطفا فقط اجازه بدید امشب اینجا باشم فردا صبح زود از کلبتون میرم
مرده: ات برو!
ات: شما اسم منو بلدید…!؟
مرده: تو نباید اینجا بمونی ات…لطفا از اینجا برو
ات: اقا من شمارو میشناسم؟
مرده: دخترم…خیلی زوده!تو هنوز جوونی…خواهش میکنم برو!
ات: بابا!(با بغض)
……….
پرستار: اقای دکتر نبضش نمیزنه!
دکتر: باید احیای قلب انجام بدیم(با دو دستش به صورت ضربه ای به قفسه ی سینه ات فشار وارد میکنه)
دکتر: هنوزم نبض نداره!الکتروشوک رو اماده کن(دستگاه شوک قلبی)
پرستار: امادست…
دکتر: بزار روی ۱۰۰(شوک رو وارد میکنه)
پرستار: هنوز نبض نداره!
دکتر: بذار روی ۲۰۰!(دوباره شوک وارد میکنه)
……….
ات ویو
مرده: دخترم…برو!(با داد)
ات: بابا بزار باهات بیام…بابا خیلی دلم برات تنگ شده!(با گریه)
مرده: ات دخترم الان نه!لطفا ازت خواهش میکنم تا دیر نشده برگرد…به اون فکر کن…اون منتظرته!
ات: اما بابا!(با داد)
مرده: ات چیزی دیگه وقت نمونده برگرد!(با داد)
ات: بابا….
مرده: دوست دارم…(درو روش میبنده)
ات: بابا تروخدا درو باز کن…..تروخدا!(با داد)
بعد چند ثانیه:
ذهن ات: چرا همه دارن صدام میکنن!(از کلبه یکم فاصله میگیره)
………..
دکتر: بذار روی ۳۰۰!(دوباره شوک میده)
خماری کشیدن چه حسی داره بگید ببینم؟😔😂💀
……..
پرستار: اقای دکتر سریعا بیاید نبض بیمار به شدت نامنظمه!
چند ثانیه بعد…
دکتر: چیشده؟!
پرستار: نبضشون نامنظمه…
………
ات ویو
اقا…؟!(مرده میاد جلوتر و صورتش واضح میشه)چقدر شما چهرتون اشناس…
مرده: از اینجا برو
ات: اما…نمیتونم من گم شدم
مرده: برو!(با داد)
ات: لطفا فقط اجازه بدید امشب اینجا باشم فردا صبح زود از کلبتون میرم
مرده: ات برو!
ات: شما اسم منو بلدید…!؟
مرده: تو نباید اینجا بمونی ات…لطفا از اینجا برو
ات: اقا من شمارو میشناسم؟
مرده: دخترم…خیلی زوده!تو هنوز جوونی…خواهش میکنم برو!
ات: بابا!(با بغض)
……….
پرستار: اقای دکتر نبضش نمیزنه!
دکتر: باید احیای قلب انجام بدیم(با دو دستش به صورت ضربه ای به قفسه ی سینه ات فشار وارد میکنه)
دکتر: هنوزم نبض نداره!الکتروشوک رو اماده کن(دستگاه شوک قلبی)
پرستار: امادست…
دکتر: بزار روی ۱۰۰(شوک رو وارد میکنه)
پرستار: هنوز نبض نداره!
دکتر: بذار روی ۲۰۰!(دوباره شوک وارد میکنه)
……….
ات ویو
مرده: دخترم…برو!(با داد)
ات: بابا بزار باهات بیام…بابا خیلی دلم برات تنگ شده!(با گریه)
مرده: ات دخترم الان نه!لطفا ازت خواهش میکنم تا دیر نشده برگرد…به اون فکر کن…اون منتظرته!
ات: اما بابا!(با داد)
مرده: ات چیزی دیگه وقت نمونده برگرد!(با داد)
ات: بابا….
مرده: دوست دارم…(درو روش میبنده)
ات: بابا تروخدا درو باز کن…..تروخدا!(با داد)
بعد چند ثانیه:
ذهن ات: چرا همه دارن صدام میکنن!(از کلبه یکم فاصله میگیره)
………..
دکتر: بذار روی ۳۰۰!(دوباره شوک میده)
خماری کشیدن چه حسی داره بگید ببینم؟😔😂💀
۲۱.۹k
۱۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.