part1
از زبان کوک
مامان من باید برم شرکت..میتونی از پس خودت بربیای
مامان : کی..برمیگردی؟
کوک : نمیدونم مامان...شاید مجبور شدم دنبال یه پرستار بگردم
مامان : برو پسرم...مواظب خوت باش..
کوک : امیدوارم حالت خوب باشه
کتمو پوشیدم و کیف کارمو برداشتم و به سمت شرکت حرکت کردم...به خانم پارک مرخصی میدم تا دنبال یه پرستار بگرده..نمیتونم تمام کارامو یه جا انجام بدم
بعد رسیدن به سمت اتاقم رفتم..کلی پرونده رو میز چیده شده بودن...که خانم پارک با کلی برگه پشت سرم وارد شد
سوجین : صبح بخیر اقای جئون..امروز دیر اومدین
کوک : مادرم نوبت دکتر داشت
سوجین : اخه...خدا شفاشون بده
کوک : ممنون.امروز مرخصی
سوجین : ب..برای چی..ولی من معاونتونم
کوک : هوففف..میدونم سوجین
رو صندلی پشت میزم نشستم
کوک : ازت میخوام یه پرستار متخصص برام پیدا کنی..من و مادرم تنها تو خونم زندگی میکنیم..مادرم بیماری قلبی داره نمیتونم تنها بزارمش خونه
سوجین : متخصص..یه دوستی دارم یه پستار حرفه ایه..هم خودش و هم دوست دانشگاهیش..متخصص هم هست
کوک : دختره؟
سوجین :اره اسمش کیم ات هست..
کوک : تجربه خوبی با پرستار زن نداشتم
سوجین :*خنده*نه بابا..ات از اون دخترایی که همیشه خودشو به پسرای جذاب میچسبونه نیس..دختر مستقل و مهربونیه..خودش یه مدت برای برادرم پرستاری کرد..ممکنه زیادی کار کنه یا به خدمتتون برسه ولی اصن واسه جلب توجه نیس فقد کارشو انجام میده..تازه خانم جذاب و خوشگلی هم هست...متاهل بود همسرش طلاقش داده
کوک : هوم..و اون دوست دانشگاهیش چی؟
سوجین : کیم نامجون..متخصص داخلیه..ممکنه گاهی وقتا ات رو تو کارش کمک کنه
کوک : خیلی خوب...مرخصی
سوجین : فردا میبینمتون
از زبان سوجین
وایی ات نگا چه پسر جذابی واسه خودت پیدا کردی..باید باش قرار بزارم امروز بریم بیرون
گوشی رو از کیف در اوردم و شمارشو گرفتم...
مامان من باید برم شرکت..میتونی از پس خودت بربیای
مامان : کی..برمیگردی؟
کوک : نمیدونم مامان...شاید مجبور شدم دنبال یه پرستار بگردم
مامان : برو پسرم...مواظب خوت باش..
کوک : امیدوارم حالت خوب باشه
کتمو پوشیدم و کیف کارمو برداشتم و به سمت شرکت حرکت کردم...به خانم پارک مرخصی میدم تا دنبال یه پرستار بگرده..نمیتونم تمام کارامو یه جا انجام بدم
بعد رسیدن به سمت اتاقم رفتم..کلی پرونده رو میز چیده شده بودن...که خانم پارک با کلی برگه پشت سرم وارد شد
سوجین : صبح بخیر اقای جئون..امروز دیر اومدین
کوک : مادرم نوبت دکتر داشت
سوجین : اخه...خدا شفاشون بده
کوک : ممنون.امروز مرخصی
سوجین : ب..برای چی..ولی من معاونتونم
کوک : هوففف..میدونم سوجین
رو صندلی پشت میزم نشستم
کوک : ازت میخوام یه پرستار متخصص برام پیدا کنی..من و مادرم تنها تو خونم زندگی میکنیم..مادرم بیماری قلبی داره نمیتونم تنها بزارمش خونه
سوجین : متخصص..یه دوستی دارم یه پستار حرفه ایه..هم خودش و هم دوست دانشگاهیش..متخصص هم هست
کوک : دختره؟
سوجین :اره اسمش کیم ات هست..
کوک : تجربه خوبی با پرستار زن نداشتم
سوجین :*خنده*نه بابا..ات از اون دخترایی که همیشه خودشو به پسرای جذاب میچسبونه نیس..دختر مستقل و مهربونیه..خودش یه مدت برای برادرم پرستاری کرد..ممکنه زیادی کار کنه یا به خدمتتون برسه ولی اصن واسه جلب توجه نیس فقد کارشو انجام میده..تازه خانم جذاب و خوشگلی هم هست...متاهل بود همسرش طلاقش داده
کوک : هوم..و اون دوست دانشگاهیش چی؟
سوجین : کیم نامجون..متخصص داخلیه..ممکنه گاهی وقتا ات رو تو کارش کمک کنه
کوک : خیلی خوب...مرخصی
سوجین : فردا میبینمتون
از زبان سوجین
وایی ات نگا چه پسر جذابی واسه خودت پیدا کردی..باید باش قرار بزارم امروز بریم بیرون
گوشی رو از کیف در اوردم و شمارشو گرفتم...
۱۱.۹k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.