شاهدخت درد p7
شاهدخت درد p7
ته: من با ا.ت میام حداقل مثل سوزی هرزه نیست
کوک:(لعنت بهش من میخواستم با ا.ت بیام)
ویو ا.ت
همینطوری خشک شده داشتم نگاه میکردم که چرا منو انتخاب کرده همینطور تو فکر بودم که متوجه گذر زمان نشدم یک ساعت گذشته بود و نامی کوک داشتن میرفتن بعد از رفتن اونا ته اومد و گفت
ته: مهمونی فردا8شبه لباس برات میارم فردا بروم حموم و اماده شو
ا.ت: چرا منو انتخاب کردی؟
ته: گفتم که تو هرزه نیستی... البته شایدم باشی(با پوزخند)
ا.ت: سکوت کردمو بعد گفتم مهمونی کجاست؟
ته: توی بار مافیا های کره
ا.ت: باشه شب بخیر ارباب
ته: خدافظ
رفتم توی اتاقمو خودمو پرت کردم رو تخت و خوابیدم (10ساعت بعد) بیدار شدم رفتم پایین دیدم ته زودتر رفته بود و منو اجوما و خدمتکارا بودیم شروع کردیم به تمیزکاری غذا پختن
چهار ساعت بعدساعت بعد
کارا تموم شد ساعت چهار بعد از ظهر بود که ته هم برگشت عمارت و رفت استراحت کنه به منم گفت برم حموم و اماده بشم
رفتم حموم و اومدم ساعت شش بود لباسی که ته داده بود رو پوشیدم موهامو درست کردم ساعت هفت و نیم بود رفتم پایین که دیدم ته با کت شلوار نشسته روی مبل منتظر منه
ا.ت: من امادم
ته: لعنتی چه چیزی شده(توذهنش)
داشت میرفت که دستمو گرفت به سمت ماشین بریم در عمارتو باز کردیم که با صحنه ای که دیدم شک شدم....
شرط 20 تا لایک
ته: من با ا.ت میام حداقل مثل سوزی هرزه نیست
کوک:(لعنت بهش من میخواستم با ا.ت بیام)
ویو ا.ت
همینطوری خشک شده داشتم نگاه میکردم که چرا منو انتخاب کرده همینطور تو فکر بودم که متوجه گذر زمان نشدم یک ساعت گذشته بود و نامی کوک داشتن میرفتن بعد از رفتن اونا ته اومد و گفت
ته: مهمونی فردا8شبه لباس برات میارم فردا بروم حموم و اماده شو
ا.ت: چرا منو انتخاب کردی؟
ته: گفتم که تو هرزه نیستی... البته شایدم باشی(با پوزخند)
ا.ت: سکوت کردمو بعد گفتم مهمونی کجاست؟
ته: توی بار مافیا های کره
ا.ت: باشه شب بخیر ارباب
ته: خدافظ
رفتم توی اتاقمو خودمو پرت کردم رو تخت و خوابیدم (10ساعت بعد) بیدار شدم رفتم پایین دیدم ته زودتر رفته بود و منو اجوما و خدمتکارا بودیم شروع کردیم به تمیزکاری غذا پختن
چهار ساعت بعدساعت بعد
کارا تموم شد ساعت چهار بعد از ظهر بود که ته هم برگشت عمارت و رفت استراحت کنه به منم گفت برم حموم و اماده بشم
رفتم حموم و اومدم ساعت شش بود لباسی که ته داده بود رو پوشیدم موهامو درست کردم ساعت هفت و نیم بود رفتم پایین که دیدم ته با کت شلوار نشسته روی مبل منتظر منه
ا.ت: من امادم
ته: لعنتی چه چیزی شده(توذهنش)
داشت میرفت که دستمو گرفت به سمت ماشین بریم در عمارتو باز کردیم که با صحنه ای که دیدم شک شدم....
شرط 20 تا لایک
۵.۲k
۱۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.