دوپارتی
بعد از چند ساعت بابی اومد خونه
_سلام عزیزم من اومدم
+تا الان کجا بودی؟؟؟؟(با داد)
_چرا داد میزنی سر کار بودو
+هه سر کار.... من تو رو با اون دختره هزره دیدم بعد میگه سرکار بودم
_ببین ا. ت......
+ساکت شو نمیخوام چیزی بشنوم (گریه)
من از اینجا میرم
چمدونت که از قبل اماده کرده بودی بر داشتی و از خونه زدی بیرون
ویوبعد سه سال
=مامان چرا بقیه بابا هاشون میان پارک چرا من بابا ندارم
+عزیزم تو من و داری
داشتین میرفتین که چشمت به مردی افتاد که سه سال پیش دلت رو شکسته بود با دیدن چهرش خاطراتت جلوی چشمات اومد بدون هیچ اراده ای گریه ات اومد
=مامان چرا گریه میکنی؟؟؟؟
بابی با دیدن اینکه داری گریه میکنی اومد سمتت
_ا. ت گریه نکن بیا با هم حرف بزنیم
=مامان این اقاهه کیه؟؟؟
بابی چشم رو به دختر بچه ای داد که داشت با نگرانی به مادرش نگاه میکرد
+دخترم تو برو بازی کن من الان میام
=اما....
+اما نداره مگه تو نمیخواستی بیشتر بازی کنی
=باشه
دخترت کوچولوت رفت و تو روبه بابی گفتی
+زود حرفت رو بزن من کار دارم
_باشه بیا اینجا بشین
رو نیمکت کنار درخت نشستی اونم کنارت نشست
_ازدواج کردی؟؟
+نه
_پس اون. دختر بچه
+اون دختر بچه یعنی اینقدر شناختت از من کمه فکر کردی من. مثا تو خیانت میکنم
_پس. یعنی
+اره اون. بچه توعه
_پس چرا بهم. نگفتی
+انتظار داشتی وقتی داری بهم خیانت میکنی همچین حرفی. رو. بهت میزدم
_ا. ت من معذرت میخوام
+معذرت خواهیت الان فایده نداره
اگه حرفات تموم شد من میرم
و بدون هیچ حرفی ازش فاصله گرفتی
بابی هم گریه میکرد
ببخشید اگه بد شد
امید وارم که خوشتون بیاد ساین شاین های من 💙🌀
_سلام عزیزم من اومدم
+تا الان کجا بودی؟؟؟؟(با داد)
_چرا داد میزنی سر کار بودو
+هه سر کار.... من تو رو با اون دختره هزره دیدم بعد میگه سرکار بودم
_ببین ا. ت......
+ساکت شو نمیخوام چیزی بشنوم (گریه)
من از اینجا میرم
چمدونت که از قبل اماده کرده بودی بر داشتی و از خونه زدی بیرون
ویوبعد سه سال
=مامان چرا بقیه بابا هاشون میان پارک چرا من بابا ندارم
+عزیزم تو من و داری
داشتین میرفتین که چشمت به مردی افتاد که سه سال پیش دلت رو شکسته بود با دیدن چهرش خاطراتت جلوی چشمات اومد بدون هیچ اراده ای گریه ات اومد
=مامان چرا گریه میکنی؟؟؟؟
بابی با دیدن اینکه داری گریه میکنی اومد سمتت
_ا. ت گریه نکن بیا با هم حرف بزنیم
=مامان این اقاهه کیه؟؟؟
بابی چشم رو به دختر بچه ای داد که داشت با نگرانی به مادرش نگاه میکرد
+دخترم تو برو بازی کن من الان میام
=اما....
+اما نداره مگه تو نمیخواستی بیشتر بازی کنی
=باشه
دخترت کوچولوت رفت و تو روبه بابی گفتی
+زود حرفت رو بزن من کار دارم
_باشه بیا اینجا بشین
رو نیمکت کنار درخت نشستی اونم کنارت نشست
_ازدواج کردی؟؟
+نه
_پس اون. دختر بچه
+اون دختر بچه یعنی اینقدر شناختت از من کمه فکر کردی من. مثا تو خیانت میکنم
_پس. یعنی
+اره اون. بچه توعه
_پس چرا بهم. نگفتی
+انتظار داشتی وقتی داری بهم خیانت میکنی همچین حرفی. رو. بهت میزدم
_ا. ت من معذرت میخوام
+معذرت خواهیت الان فایده نداره
اگه حرفات تموم شد من میرم
و بدون هیچ حرفی ازش فاصله گرفتی
بابی هم گریه میکرد
ببخشید اگه بد شد
امید وارم که خوشتون بیاد ساین شاین های من 💙🌀
۶.۳k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.