عشقی که بهم دادی
"part 62"
+فکر خوبیه...مث همون موقع ها مغزت خوب کار میکنه
تهیونگ لبخند زد
تقریبا دو سه ساعتی بعد شام داشتیم درمورد کار حرف میزدیم
دیگه واقعا خسته بودم
+تهیونگ من دیگه نمیتونم بیدار بمونم....شب بخیر
_اوکی خوب بخوابی
+توهم همینطور
از روی کاناپه بلند شدم و رفتم سمت اتاق
خودمو رو تخت ول کردم
و سیاهی...:)
*از زبان تهیونگ
خب منم برم پیش جیهون بخوابم
رفتم و در اتاق جیهون رو باز کردم
شت اینکه تختش خیلی کوچیکه...من چجوری کنار این بخوابم
رفتم یه دونه بالشت و یه پتو از توی کمدی که ا.ت گفته بود برداشتم و اومدم بیرون و در اتاقشو بستم
بالش رو انداختم روی کاناپه و چشمامو بستم
سعی کردم بخوابم
اما نمیشد
دیگه اعصابم خورد شده بود
کل خونه رو واسه خوابیدن انتخاب کردم
ولی مطمئنم اتاق ا.ت واسه خوابیدن بهترینه...تخت دونفره هم داره...تکخور!
*از زبان ا.ت
از جام بلند شدم و به ساعت نگاه کردم
چهار و خورده ای بود ولی هنوز هوا تاریک بود
دهنم کویر شده بود
تشنه م بود
از جام بلند شدم...در اتاقو باز کردم و رفتم بیرون
راهمو کج کردم سمت آشپزخونه
گوشیمو رو اپن دیدم
اوه...جونگکوک چقد زنگ زده
حتما شیفته...بذار براش زنگ بزنم
+الو...جونگکوکی
=عجبی...یه زنگ زدی
+ببخشید امروز هیلی رو چرت و مزخرفی بود
=میدونم...هروقت خواستی درموردش باهم حرف بزنیم بهم بگو...من بهت گوش میدم...هروقت که بخوای
+بخاطر همینم دوستت دارم
*از زبان تهیونگ
دیدم داره با یکی حرف میزنه
اره جونگکوک بود
دلم میخواست سر به تن این پسره نباشه
چ..چی؟
چیگفت؟
دوستت دارم؟!!!!!!
از جام بلند شدم
رفتم و پشت سر ا.ت وایستادم...
لایک و فالو و کامنت یادتون نره عشقا🫂💞
+فکر خوبیه...مث همون موقع ها مغزت خوب کار میکنه
تهیونگ لبخند زد
تقریبا دو سه ساعتی بعد شام داشتیم درمورد کار حرف میزدیم
دیگه واقعا خسته بودم
+تهیونگ من دیگه نمیتونم بیدار بمونم....شب بخیر
_اوکی خوب بخوابی
+توهم همینطور
از روی کاناپه بلند شدم و رفتم سمت اتاق
خودمو رو تخت ول کردم
و سیاهی...:)
*از زبان تهیونگ
خب منم برم پیش جیهون بخوابم
رفتم و در اتاق جیهون رو باز کردم
شت اینکه تختش خیلی کوچیکه...من چجوری کنار این بخوابم
رفتم یه دونه بالشت و یه پتو از توی کمدی که ا.ت گفته بود برداشتم و اومدم بیرون و در اتاقشو بستم
بالش رو انداختم روی کاناپه و چشمامو بستم
سعی کردم بخوابم
اما نمیشد
دیگه اعصابم خورد شده بود
کل خونه رو واسه خوابیدن انتخاب کردم
ولی مطمئنم اتاق ا.ت واسه خوابیدن بهترینه...تخت دونفره هم داره...تکخور!
*از زبان ا.ت
از جام بلند شدم و به ساعت نگاه کردم
چهار و خورده ای بود ولی هنوز هوا تاریک بود
دهنم کویر شده بود
تشنه م بود
از جام بلند شدم...در اتاقو باز کردم و رفتم بیرون
راهمو کج کردم سمت آشپزخونه
گوشیمو رو اپن دیدم
اوه...جونگکوک چقد زنگ زده
حتما شیفته...بذار براش زنگ بزنم
+الو...جونگکوکی
=عجبی...یه زنگ زدی
+ببخشید امروز هیلی رو چرت و مزخرفی بود
=میدونم...هروقت خواستی درموردش باهم حرف بزنیم بهم بگو...من بهت گوش میدم...هروقت که بخوای
+بخاطر همینم دوستت دارم
*از زبان تهیونگ
دیدم داره با یکی حرف میزنه
اره جونگکوک بود
دلم میخواست سر به تن این پسره نباشه
چ..چی؟
چیگفت؟
دوستت دارم؟!!!!!!
از جام بلند شدم
رفتم و پشت سر ا.ت وایستادم...
لایک و فالو و کامنت یادتون نره عشقا🫂💞
۴.۳k
۰۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.