𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐒𝐞𝐨𝐮𝐥 فصل ۳ پارت ۲۲
پسرا هم یک قسمت دیگه داشتن تماشا میکردن
منم دنس رو میرفتم تا به قسمت مهم رسیدیم شنل رو به،طرز خیلی هاتی پرت کردم کنار دریغ از اینکه بفهمم که روی تهیونگ افتاد ولی خب من دنسم رو میرفتم و میخوندم
تهیونگ ویو
همونجور با لذت غرق توی تماشای ا.ت بودم که شنلشو به طرز خیلی هاتی انداخت سمت من و منم تو یک حرکت رو هوا گرفتمش این خوبه پیش خودشم میمونه
ا.ت ویو
بعد از ۴ ۵ دیقه رقصیدن دنس تموم شد با تعظیم از استیج خارج شم و وارد اتاق میکاپ شم همه برام دست میزدن و تشویقم میکردن منم انقد استرس و نگرانی داشتم که میگی هر عان ممکنه از هوش برم و مثل اینکه اینجور.............
چشماگو وا کردم کردم اتاقم بودم و یو سرم به دستم وصل بود پشت در بیرون سر و صدا بود
_من چم شده
جیون_بهوش اومدی شکر خدا
_من که سر صحنه بودم چیشد
جیون_هیچی اومدی از استیج بیرون چشات سیاهی رفت از دیشبه به عنوان اوپات بالا سرتم وگرنه یا هیچ کس یا تهیونگ بالاسرت بود
_خوبه که خودتی اوپا و اینجا واستادی
دیروز روز دبیو کلاس لباس ایشیمهیه بیا
همونطور ک عکس میگرفتم و شاد بودم یهکی در اتاقمو زد
_بیا تو
ته__سلاااام
_اه سلام تهیونگ شی
از وقتی که تهیونگ رو
هرجایی میبینم تپش قلب میگیرم نمیدونم چرا ولی ضربان قلبم بالا میره انگار یه جورایی از بودنش حالم بد میشه ولی هب بایسمه نمیتونم بگم برو بیرون
ته_چیکار میکنی؟
_هیچی از خودم عکس میگیرم
ته_دبیو دیروز عالی بود صددرصد قبول میشی و وارد دنیای ما ایدول ها میشی کیم آنی
_انشالله ک بشم
همون لحظه یک پیغام به گوشیم اومد بازش کردم پیام برای دبیو بود
وای خدایا بسم الهه قبول شده باشم
نتیجه رو نگاه کردممم..........
منم دنس رو میرفتم تا به قسمت مهم رسیدیم شنل رو به،طرز خیلی هاتی پرت کردم کنار دریغ از اینکه بفهمم که روی تهیونگ افتاد ولی خب من دنسم رو میرفتم و میخوندم
تهیونگ ویو
همونجور با لذت غرق توی تماشای ا.ت بودم که شنلشو به طرز خیلی هاتی انداخت سمت من و منم تو یک حرکت رو هوا گرفتمش این خوبه پیش خودشم میمونه
ا.ت ویو
بعد از ۴ ۵ دیقه رقصیدن دنس تموم شد با تعظیم از استیج خارج شم و وارد اتاق میکاپ شم همه برام دست میزدن و تشویقم میکردن منم انقد استرس و نگرانی داشتم که میگی هر عان ممکنه از هوش برم و مثل اینکه اینجور.............
چشماگو وا کردم کردم اتاقم بودم و یو سرم به دستم وصل بود پشت در بیرون سر و صدا بود
_من چم شده
جیون_بهوش اومدی شکر خدا
_من که سر صحنه بودم چیشد
جیون_هیچی اومدی از استیج بیرون چشات سیاهی رفت از دیشبه به عنوان اوپات بالا سرتم وگرنه یا هیچ کس یا تهیونگ بالاسرت بود
_خوبه که خودتی اوپا و اینجا واستادی
دیروز روز دبیو کلاس لباس ایشیمهیه بیا
همونطور ک عکس میگرفتم و شاد بودم یهکی در اتاقمو زد
_بیا تو
ته__سلاااام
_اه سلام تهیونگ شی
از وقتی که تهیونگ رو
هرجایی میبینم تپش قلب میگیرم نمیدونم چرا ولی ضربان قلبم بالا میره انگار یه جورایی از بودنش حالم بد میشه ولی هب بایسمه نمیتونم بگم برو بیرون
ته_چیکار میکنی؟
_هیچی از خودم عکس میگیرم
ته_دبیو دیروز عالی بود صددرصد قبول میشی و وارد دنیای ما ایدول ها میشی کیم آنی
_انشالله ک بشم
همون لحظه یک پیغام به گوشیم اومد بازش کردم پیام برای دبیو بود
وای خدایا بسم الهه قبول شده باشم
نتیجه رو نگاه کردممم..........
۱۰.۴k
۱۰ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.