kooki👿
🐻❄part 6🐻❄
🐼kooki🐼
کوکی :فقط...دیر نکن چون امروز تمرین رقص داری 🤩
ه.ی:چیییییی من که دنسر نیستم!😨
کوکی:آها کمپانی بهت نگفت به انوان دنسر و مدل و البته گریمر انتخاب شدی💃🏻
ه.ی:اما..😥
(حرفم دو قطع کرد )😛
کوک:اما نداریم بای 😎
ه.ی :اوکی بای👋🏻
شروع کردم آماده شدن لباس کار رو پوشیدم و حرکت کردم🚶🏻♂️
دم در یه مرد وایساده بود 🤷🏻♂️
مرد:سلام من راننده کمپانی هستم🤵
ه.ی:آها بهم گفته بودن😇
سوار شدم و وقتی رسیدیم کوکی اومد و در ماشین رو برام باز کرد🥷🏻
ه.ی:سلام کوک☺️
کوکی:هلو بیب😎
کوکی دستم رو گرفت و منو برد داخل کمپانی 🏕️
پسرا:سلام👋🏻
ه.ی :سلام 👋🏻
کوکی:بدو بیا🤭
منو کشید و برد سمت اتاق رقصش 💃🏻
کوکی:یاااااااا. ....
تا پارت بعد بابای👋🏻💗
Faitying baby 💚🦎
🐼kooki🐼
کوکی :فقط...دیر نکن چون امروز تمرین رقص داری 🤩
ه.ی:چیییییی من که دنسر نیستم!😨
کوکی:آها کمپانی بهت نگفت به انوان دنسر و مدل و البته گریمر انتخاب شدی💃🏻
ه.ی:اما..😥
(حرفم دو قطع کرد )😛
کوک:اما نداریم بای 😎
ه.ی :اوکی بای👋🏻
شروع کردم آماده شدن لباس کار رو پوشیدم و حرکت کردم🚶🏻♂️
دم در یه مرد وایساده بود 🤷🏻♂️
مرد:سلام من راننده کمپانی هستم🤵
ه.ی:آها بهم گفته بودن😇
سوار شدم و وقتی رسیدیم کوکی اومد و در ماشین رو برام باز کرد🥷🏻
ه.ی:سلام کوک☺️
کوکی:هلو بیب😎
کوکی دستم رو گرفت و منو برد داخل کمپانی 🏕️
پسرا:سلام👋🏻
ه.ی :سلام 👋🏻
کوکی:بدو بیا🤭
منو کشید و برد سمت اتاق رقصش 💃🏻
کوکی:یاااااااا. ....
تا پارت بعد بابای👋🏻💗
Faitying baby 💚🦎
۱۶.۹k
۱۴ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.