Ma reine : ملکهِ من♥️👸
Ma reine : ملکهِمن♥️👸
(بهدیس)
بعد چندساعت رسیدیم انتالیا(نمدونم چند ساعت یا اینک نمدونم مستقیم از تهران میرم انتالیا یانه)چمدون هامون گرفتیم و یک تاکسی گرفتیم بعد یک ربع رسیدیم هتل سپهر زنگ زد به اقا مرادی(فامیلی فرزین تاجی مرادی و خب بهدیس نمدونه فقط تاجی رو میدونه)و بعد زنگ اون شماره اتاق هامون اقا مرادی گفت و کارت هایی اتاقمون دادن و رفتیم داخل اتاق هامون
من یکی اینقدر خسته بودم ک پریدم روتخت
بهدیس:اخ خسته شدم
سپهر:خسته شدی؟تو هواپیما ک نشسته بودی
بهدیس:من زود خسته میشم(باناز عشوه)
سپهر:او یعنی پس برای کارهایی دیگ هم زود خسته میشی(چشمک میزنه)
بهدیس:اون کارا بستگی به طرفم داره ک زود خستم کنه یانه
سپهر:من زود خسته میکنم
بهدیس:اوف
دوتایشون میخنندن
(شب)
شب شده بود استراحت هامون کرده بودیم و قرار بود بریم دور دور من حاضر شدم(عکس لباسشو میزارم) الناز مرتضی و سپهر هم حاضر شدن یک تاکسی گرفتیم ک بریم جاهایی تفریحی انتالیا
بهدیس: اون اقا مرادی نمیاد؟
سپهر: نه اون خودش میخواد بره عشق حال
بهدیس: اهل عشق حاله؟
سپهر: پسره ک کراشه خوشتیپ هم که هست چرا نباشه؟
بهدیس:دوست دختر داره؟
سپهر: دوست دختر نه ولی نامزد داره اخه حلقه دستشه(حلقه ازدواج خودش با بهدیس)
بهدیس: اها
سپهر: ساحل؟
بهدیس: جونم؟
سپهر: جونت سلامت (کمی مکث)خیلی دوست دارم تو جونمی
بهدیس: منم خیلی دوست دارم
سپهر گوشه لبامو میبوسه
ما رفته بودیم سوار قایق تفریحی شده بودیم اهنگ پخش کرده بودن میرقصیدن و کلا حال میکردن با سپهر داشتیم میرقصیدم ک من خسته شدم نشستم سپهر هم کنارم نشست یک ربع بود ک نشسته بودیم ک یک دفعه یک دفعه سپهر بلند شد
سپهر:من الان یک کار مهم برای پیش امده عشقم تو برو پیش الناز و مرتضی
بهدیس: چیشده؟
سپهر:بعدن میام بهت توضیح میدم
دست پاهاشو گم کرده بود و تند تند رفت من عادت داشتم به این کاراش پس نگرانش نشدم
(فرزین)
رفتم یک کلاب اخه واقعا دلم ویسکی میخواست یکجا نشستم و یک ویسکی سفارش دادم بعد یک ربعی اوردن
(بهدیس)
بعد چندساعت رسیدیم انتالیا(نمدونم چند ساعت یا اینک نمدونم مستقیم از تهران میرم انتالیا یانه)چمدون هامون گرفتیم و یک تاکسی گرفتیم بعد یک ربع رسیدیم هتل سپهر زنگ زد به اقا مرادی(فامیلی فرزین تاجی مرادی و خب بهدیس نمدونه فقط تاجی رو میدونه)و بعد زنگ اون شماره اتاق هامون اقا مرادی گفت و کارت هایی اتاقمون دادن و رفتیم داخل اتاق هامون
من یکی اینقدر خسته بودم ک پریدم روتخت
بهدیس:اخ خسته شدم
سپهر:خسته شدی؟تو هواپیما ک نشسته بودی
بهدیس:من زود خسته میشم(باناز عشوه)
سپهر:او یعنی پس برای کارهایی دیگ هم زود خسته میشی(چشمک میزنه)
بهدیس:اون کارا بستگی به طرفم داره ک زود خستم کنه یانه
سپهر:من زود خسته میکنم
بهدیس:اوف
دوتایشون میخنندن
(شب)
شب شده بود استراحت هامون کرده بودیم و قرار بود بریم دور دور من حاضر شدم(عکس لباسشو میزارم) الناز مرتضی و سپهر هم حاضر شدن یک تاکسی گرفتیم ک بریم جاهایی تفریحی انتالیا
بهدیس: اون اقا مرادی نمیاد؟
سپهر: نه اون خودش میخواد بره عشق حال
بهدیس: اهل عشق حاله؟
سپهر: پسره ک کراشه خوشتیپ هم که هست چرا نباشه؟
بهدیس:دوست دختر داره؟
سپهر: دوست دختر نه ولی نامزد داره اخه حلقه دستشه(حلقه ازدواج خودش با بهدیس)
بهدیس: اها
سپهر: ساحل؟
بهدیس: جونم؟
سپهر: جونت سلامت (کمی مکث)خیلی دوست دارم تو جونمی
بهدیس: منم خیلی دوست دارم
سپهر گوشه لبامو میبوسه
ما رفته بودیم سوار قایق تفریحی شده بودیم اهنگ پخش کرده بودن میرقصیدن و کلا حال میکردن با سپهر داشتیم میرقصیدم ک من خسته شدم نشستم سپهر هم کنارم نشست یک ربع بود ک نشسته بودیم ک یک دفعه یک دفعه سپهر بلند شد
سپهر:من الان یک کار مهم برای پیش امده عشقم تو برو پیش الناز و مرتضی
بهدیس: چیشده؟
سپهر:بعدن میام بهت توضیح میدم
دست پاهاشو گم کرده بود و تند تند رفت من عادت داشتم به این کاراش پس نگرانش نشدم
(فرزین)
رفتم یک کلاب اخه واقعا دلم ویسکی میخواست یکجا نشستم و یک ویسکی سفارش دادم بعد یک ربعی اوردن
۸.۰k
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.