"قطاری به سمت ناکجا آباد"p7
................................................................................................................................................
_اون طور که از مدرک پیداس قاتل واقعا حرفه ای بوده اما بدنش باهاش هماهنگ نبوده
_چی پیدا کردی
_یدونه مژه و از روی دی ان ایش فهمیدم زن بوده آخرین وعده غذاییشم استیک خوک بوده
_مدرک مطمئنیه
_بله
_من خیلی بهت اعتماد دارم لوکاس
_منظورتون چیه
_الان می خوام یه راز بهت بگم یا شایدم ازت کمک بخوام
_چرا انقد پیچیده حرف می زنید
_من نمی خوام مظنون شنسایی کنم
_چی!!
_یعنی شناسایی شده ولی تو نباید به کسی چیزی بگی ببین اون با کسی شوخی نداره همه رد پاهارو پاک می کنه
_پس تکلیف اون کسی که مرده چی
_من با این موضوع مشکلی ندارم که یه مرده روحش آزار ببینه در حالی که یه زنده بخواد جونشو از دست بده من نجات تورو انتخاب می کنم
_ولی من مشکل دارم
_فکر می کنی شوخی دارم باهات
_مثلا قراره چی کار کنی
_یه قرار ملاقات با قاتل چطوره
_من نمی تونم این کارو کنم واقعا دارم می گم
_شاید یه روزی تونستیم بگیریمش
_شاید؟
_بهم اعتماد کن
................................................................................................................................................آیسل توی کوپه خودش منتظر وایساده بود تا رابرت با رمز مخصوصشون در زد:
_حالت چطوره
_افتضاح
_همه چی پیچیده بهم
_دقیقا آخه تو چرا باید کاراگاه این پرونده باشی
_میدونی چی ازت پیدا کردیم؟
_چیز مهمی نیست
_پس میرم مستقیم میدمش به پلیس
_اون اولا که تازه کار بودم یه بار از دست اثر انگشتمم در رفتم
_مگه همچین چیزی ممکنه!نکنه انگشتتو سوزوندی
_ناسلامتی آدم کشم.ولی ن این بار نگرانم چون تو دخالت کردی
_ولی من می خوام کمکت کنم
_این اسمش کمک کردن نیست دخالت کردنه تو داری بدتر همه چیو می پیچونی
_تو که بابات انقد پول داره چرا رشوه نمی دی
_داشتن پدر و مادر پول دار نباید توی فرزند تاثیر بزاره حالم از کسایی که با پول پدر و مادشون چیزی بدست میارن و پزشو میدن بهم می خوه من همیشه روی پای خودم وایسادم و به همین خطر می تون پزشو بدم
_تاحالا از پدرت شرم سار شدی؟
_یه چیزی بیشتر تز اون.پدرم آدم بدیه
_چی باعث شد اینطوری فکر کنی
_اینکه برای خوشبختی خودش بقیرو بدخت می کنه به نظر من کارش خیلی وحشت ناکه
_درکت می کنم
_هروقت اعتیاد زندگیتو داغون کرد بیا بگو درکت می کنم
_درکت می کنم
_------------------------------------------------------------------------------
#رمان
_اون طور که از مدرک پیداس قاتل واقعا حرفه ای بوده اما بدنش باهاش هماهنگ نبوده
_چی پیدا کردی
_یدونه مژه و از روی دی ان ایش فهمیدم زن بوده آخرین وعده غذاییشم استیک خوک بوده
_مدرک مطمئنیه
_بله
_من خیلی بهت اعتماد دارم لوکاس
_منظورتون چیه
_الان می خوام یه راز بهت بگم یا شایدم ازت کمک بخوام
_چرا انقد پیچیده حرف می زنید
_من نمی خوام مظنون شنسایی کنم
_چی!!
_یعنی شناسایی شده ولی تو نباید به کسی چیزی بگی ببین اون با کسی شوخی نداره همه رد پاهارو پاک می کنه
_پس تکلیف اون کسی که مرده چی
_من با این موضوع مشکلی ندارم که یه مرده روحش آزار ببینه در حالی که یه زنده بخواد جونشو از دست بده من نجات تورو انتخاب می کنم
_ولی من مشکل دارم
_فکر می کنی شوخی دارم باهات
_مثلا قراره چی کار کنی
_یه قرار ملاقات با قاتل چطوره
_من نمی تونم این کارو کنم واقعا دارم می گم
_شاید یه روزی تونستیم بگیریمش
_شاید؟
_بهم اعتماد کن
................................................................................................................................................آیسل توی کوپه خودش منتظر وایساده بود تا رابرت با رمز مخصوصشون در زد:
_حالت چطوره
_افتضاح
_همه چی پیچیده بهم
_دقیقا آخه تو چرا باید کاراگاه این پرونده باشی
_میدونی چی ازت پیدا کردیم؟
_چیز مهمی نیست
_پس میرم مستقیم میدمش به پلیس
_اون اولا که تازه کار بودم یه بار از دست اثر انگشتمم در رفتم
_مگه همچین چیزی ممکنه!نکنه انگشتتو سوزوندی
_ناسلامتی آدم کشم.ولی ن این بار نگرانم چون تو دخالت کردی
_ولی من می خوام کمکت کنم
_این اسمش کمک کردن نیست دخالت کردنه تو داری بدتر همه چیو می پیچونی
_تو که بابات انقد پول داره چرا رشوه نمی دی
_داشتن پدر و مادر پول دار نباید توی فرزند تاثیر بزاره حالم از کسایی که با پول پدر و مادشون چیزی بدست میارن و پزشو میدن بهم می خوه من همیشه روی پای خودم وایسادم و به همین خطر می تون پزشو بدم
_تاحالا از پدرت شرم سار شدی؟
_یه چیزی بیشتر تز اون.پدرم آدم بدیه
_چی باعث شد اینطوری فکر کنی
_اینکه برای خوشبختی خودش بقیرو بدخت می کنه به نظر من کارش خیلی وحشت ناکه
_درکت می کنم
_هروقت اعتیاد زندگیتو داغون کرد بیا بگو درکت می کنم
_درکت می کنم
_------------------------------------------------------------------------------
#رمان
۳.۲k
۰۸ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.