bad girl p: 106
2ساعت بعد
با حس درد تو قفسه سینم چشتمو باز کردم دیدم نو بیمارستانم ی سرمم بهم وصله جیمین کنارم بود
کوک: جیمین بگو همه اونا خواب بود بگو هانا خوبه (بغض)
جیمین سرشو انداخت پایین پس خواب نبود واقعی بود همش
سرمو از دستم دراوردم از تخت اومدم پایین جیمین دستمو
جیمین: جونگ کوک اروم باش هنوز سرمت تموم نشده(گریه)
دستمو از دستش کشید
کوک: تموم شه که چی بشه میخوام برم پیش هانا(گریه)
جیمین: صب کن با هم بریم
بردم تو همون اتاق دستگاه هارو دراوورده بودن جیمین رف بیرون
ی صندلی کنار تخت بود نشستم روش پارچه سفید رواز روسرش برداشتم
دستمو کشیدم رو صورتش
کوک: مگه قول ندادی هیچوقت بانیتو ول نکنی ها پس چرا رفتی اگه داری شوخی میکنی شوخی قشنگی نیس تروخداپاشوبگو اینا همش نقشه اس من زنده ام (گریه شدید)
کوک: بعد تو دیگه کی بهم بگه مردکه بانی بگه بانیه کیوتم ها(گریه شدید) من بدون تو چیکار کنم
الان من چطور به زندگیم ادامه بدم وقتی تنها دلیل زندگیم دیگه نیس(گریه شدید)
دست سردشو تودستم قفل کردم
کوک: همیشه سره این غر میزدی که دستتو اونجوری نگیرم منم همیشه از لجت اونجوری دستتو میگرفتم قول میدم دیگه دستتو اونجوری نگیرم تو فقط بیدارشو(گریه شدید)
کوک:پاشدم برای اخرین بار لباشو بوسیدم
ولی دیگه مث قبل که برا اذیت کردنم لبمو گاز میگرف دیگه لباش حرکتی نمیکرد
کوک: زود میام پیشت عشقم (گریه)
چن قطره از اشکام افتاد رو صورتش از اتاق اومدم بیرون نمیزارم جانگ زنده بمونه اول اونو میکشم بعدم خودمو تا انتقام مرگ هانا رونگیرم نمیمیرم
از اتاق کع اومدم بیرون خواستم برم
که جیمین، تهیونگ، نامجون، یوهان مانعم شدن
یوهان: کجا میری(گریه)
کوک: میرم انتقام بگیرم همشونو زدم کنار بدون توجه به داد زدناشون رفتم سمت پارکینگ
با حس درد تو قفسه سینم چشتمو باز کردم دیدم نو بیمارستانم ی سرمم بهم وصله جیمین کنارم بود
کوک: جیمین بگو همه اونا خواب بود بگو هانا خوبه (بغض)
جیمین سرشو انداخت پایین پس خواب نبود واقعی بود همش
سرمو از دستم دراوردم از تخت اومدم پایین جیمین دستمو
جیمین: جونگ کوک اروم باش هنوز سرمت تموم نشده(گریه)
دستمو از دستش کشید
کوک: تموم شه که چی بشه میخوام برم پیش هانا(گریه)
جیمین: صب کن با هم بریم
بردم تو همون اتاق دستگاه هارو دراوورده بودن جیمین رف بیرون
ی صندلی کنار تخت بود نشستم روش پارچه سفید رواز روسرش برداشتم
دستمو کشیدم رو صورتش
کوک: مگه قول ندادی هیچوقت بانیتو ول نکنی ها پس چرا رفتی اگه داری شوخی میکنی شوخی قشنگی نیس تروخداپاشوبگو اینا همش نقشه اس من زنده ام (گریه شدید)
کوک: بعد تو دیگه کی بهم بگه مردکه بانی بگه بانیه کیوتم ها(گریه شدید) من بدون تو چیکار کنم
الان من چطور به زندگیم ادامه بدم وقتی تنها دلیل زندگیم دیگه نیس(گریه شدید)
دست سردشو تودستم قفل کردم
کوک: همیشه سره این غر میزدی که دستتو اونجوری نگیرم منم همیشه از لجت اونجوری دستتو میگرفتم قول میدم دیگه دستتو اونجوری نگیرم تو فقط بیدارشو(گریه شدید)
کوک:پاشدم برای اخرین بار لباشو بوسیدم
ولی دیگه مث قبل که برا اذیت کردنم لبمو گاز میگرف دیگه لباش حرکتی نمیکرد
کوک: زود میام پیشت عشقم (گریه)
چن قطره از اشکام افتاد رو صورتش از اتاق اومدم بیرون نمیزارم جانگ زنده بمونه اول اونو میکشم بعدم خودمو تا انتقام مرگ هانا رونگیرم نمیمیرم
از اتاق کع اومدم بیرون خواستم برم
که جیمین، تهیونگ، نامجون، یوهان مانعم شدن
یوهان: کجا میری(گریه)
کوک: میرم انتقام بگیرم همشونو زدم کنار بدون توجه به داد زدناشون رفتم سمت پارکینگ
۴.۸k
۰۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.