چند پارتی
چند پارتی
part:3
سریع بغلش کردم و بردنش تو بیمارستان
با اینکه کلا چند ماه بود ازدواج کرده بودیم
اما عشقمون مثل یه ازدواج ۱۰ ساله بود
یونگی:کسی اینجا نیست(داد)
پرستار:چیشده آقا
یونگی:حساسیت داره
پرستار:دکتر جانگ(بلند)
به سرم تو دست دختر کوچولوش نگاه میکرد
و هی به خودش سر کوفت میزد
چون اگر میدونست به فندوق حساسیت داره
اونم درجه ۳ اجازه نمیداد اون کیک رو بخوره
دکتر بهش گفته بود که اگر یکم دیر تر میوردش بیمارستان شاید تو کما بود
به زمین نگاه میکرد که دست دخترک تکون خورد
سریع رفت دکتر رو خبر کرد
دکتر:خب الان هاست که به هوش بیاد من اینجا رو ترک نبگنم چون شلوغی باعث میشه سردرد بگیره ولی تو میتونی بمونی
یونگی:مرسی دکتر فقط حالش چطوره
دکتر:حالش خوبه فقط تا فردا مراقبش باش
یونگی:حتما خداحافظ
چند دقیقه گذشت و چشم های ا.ت باز شد
یونگی:حالت خوبه کیتنم(لبخند)
ا.ت:اوهوم....یون یون
یونگی: بله
ا.ت:بیا رو تخت و بغلم کن
یونگی:(خنده)
ا.ت:عه نخند دیگه
یونگی :نمیشه که باید بریم خونه مون اونجا هر چقدر خواستی بغلت میکنم
ا.ت:لباسام کو
یونگی:تو کیف منه
ا.ت:بدش به من
یونگی:تو نمیتونی خودت تن کنی
ا.ت:نکنه انتظار داری بدم تو تنم کنی
یونگی:آره(نگاه های منحرف)
ا.ت:یااااا خجالت بکش
یونگی:چرا خجالت بکشم من که تو رو.....
ا.ت:ساکت باش(بلند)
یونگی:(خنده)
ا.ت:ولی حالا که فکرش رو میکنم واقعا نمیتونم بیا تنم کن البته فقط بلوزم رو
یونگی:میدونستم
ا.ت:خودم میتونم راه برم ولم کننننن
یونگی:نه دکتر گفته تحرک برات بدِ
ا.ت:هوففففففف
یونگی:اگر دوست داری شب با من رو تخت تحرک نکنی پس حرف نزن
ا.ت:خیلی بدی(خجالت)
یونگی:چرا چون دوست دارم بدم
ا.ت:نه تو باعث میشی خجالت بکشم
یونگی:💔🗿
ا.ت:منو میبری پارک
یونگی:اوهوم
تا پا مون رو گذاشتیم تو پارک بارون گرفت
یونگی:بزار از تو ماشین چتر بیارم
ا.ت:نه
یونگی:مریض میشی ها
ا.ت:تو از من مراقبت میکنی تا خوب بشم
یونگی:(لبخند)
همه بخاطر بارون از پارک رفته بودن بیرون
ا.ت:یون یون میای تو بارون برقصیم"
یونگی:چرا که نه کیت کتم"
نیم ساعت شده بود که تو بارون رقصیده بودیم و کاملا خیس شده بودیم ولی برای هیچ کدوممون تا عشق بود بارون دیده نمیشد🌊🐚
پایان
#بی_تی_اس #کیپاپ #کیدراما #کره #نامجون #جین #شوگا #یونگی #اگوست_دی #جیهوپ #هوسوک #جیمین #تهیونگ #جونگکوک
part:3
سریع بغلش کردم و بردنش تو بیمارستان
با اینکه کلا چند ماه بود ازدواج کرده بودیم
اما عشقمون مثل یه ازدواج ۱۰ ساله بود
یونگی:کسی اینجا نیست(داد)
پرستار:چیشده آقا
یونگی:حساسیت داره
پرستار:دکتر جانگ(بلند)
به سرم تو دست دختر کوچولوش نگاه میکرد
و هی به خودش سر کوفت میزد
چون اگر میدونست به فندوق حساسیت داره
اونم درجه ۳ اجازه نمیداد اون کیک رو بخوره
دکتر بهش گفته بود که اگر یکم دیر تر میوردش بیمارستان شاید تو کما بود
به زمین نگاه میکرد که دست دخترک تکون خورد
سریع رفت دکتر رو خبر کرد
دکتر:خب الان هاست که به هوش بیاد من اینجا رو ترک نبگنم چون شلوغی باعث میشه سردرد بگیره ولی تو میتونی بمونی
یونگی:مرسی دکتر فقط حالش چطوره
دکتر:حالش خوبه فقط تا فردا مراقبش باش
یونگی:حتما خداحافظ
چند دقیقه گذشت و چشم های ا.ت باز شد
یونگی:حالت خوبه کیتنم(لبخند)
ا.ت:اوهوم....یون یون
یونگی: بله
ا.ت:بیا رو تخت و بغلم کن
یونگی:(خنده)
ا.ت:عه نخند دیگه
یونگی :نمیشه که باید بریم خونه مون اونجا هر چقدر خواستی بغلت میکنم
ا.ت:لباسام کو
یونگی:تو کیف منه
ا.ت:بدش به من
یونگی:تو نمیتونی خودت تن کنی
ا.ت:نکنه انتظار داری بدم تو تنم کنی
یونگی:آره(نگاه های منحرف)
ا.ت:یااااا خجالت بکش
یونگی:چرا خجالت بکشم من که تو رو.....
ا.ت:ساکت باش(بلند)
یونگی:(خنده)
ا.ت:ولی حالا که فکرش رو میکنم واقعا نمیتونم بیا تنم کن البته فقط بلوزم رو
یونگی:میدونستم
ا.ت:خودم میتونم راه برم ولم کننننن
یونگی:نه دکتر گفته تحرک برات بدِ
ا.ت:هوففففففف
یونگی:اگر دوست داری شب با من رو تخت تحرک نکنی پس حرف نزن
ا.ت:خیلی بدی(خجالت)
یونگی:چرا چون دوست دارم بدم
ا.ت:نه تو باعث میشی خجالت بکشم
یونگی:💔🗿
ا.ت:منو میبری پارک
یونگی:اوهوم
تا پا مون رو گذاشتیم تو پارک بارون گرفت
یونگی:بزار از تو ماشین چتر بیارم
ا.ت:نه
یونگی:مریض میشی ها
ا.ت:تو از من مراقبت میکنی تا خوب بشم
یونگی:(لبخند)
همه بخاطر بارون از پارک رفته بودن بیرون
ا.ت:یون یون میای تو بارون برقصیم"
یونگی:چرا که نه کیت کتم"
نیم ساعت شده بود که تو بارون رقصیده بودیم و کاملا خیس شده بودیم ولی برای هیچ کدوممون تا عشق بود بارون دیده نمیشد🌊🐚
پایان
#بی_تی_اس #کیپاپ #کیدراما #کره #نامجون #جین #شوگا #یونگی #اگوست_دی #جیهوپ #هوسوک #جیمین #تهیونگ #جونگکوک
۶.۴k
۰۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.