خب
خب
ویو ات
رفتم دم دره عمارت که تهیونگ گفت
_چرا لباست بازه <عصبی >
+ببخشید که لباس دیگهای نداشتم
_باشه بریم
رسیدن جنگل بعد کارای لازم انجام دادن
جونگ کوک گفت
×تهیونگ.وات بیاین چوب جمع کنیم
_باشه
+ب باشه
ورفتن تو راه ات از تهیونگ دور شد
وبه کوک نزدیک کوک گفت
بیا پایین
یه کم دیگه
برو بخواببب
ویو ات
رفتم دم دره عمارت که تهیونگ گفت
_چرا لباست بازه <عصبی >
+ببخشید که لباس دیگهای نداشتم
_باشه بریم
رسیدن جنگل بعد کارای لازم انجام دادن
جونگ کوک گفت
×تهیونگ.وات بیاین چوب جمع کنیم
_باشه
+ب باشه
ورفتن تو راه ات از تهیونگ دور شد
وبه کوک نزدیک کوک گفت
بیا پایین
یه کم دیگه
برو بخواببب
۱۱.۵k
۲۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.