part 3
دیگه خسته شده بودم یکم استراحت کردم همون موقع یکی اومد کنارم نشست نگاش کردم دیدم جونگ کوکه من:جونگ کوک کوک:توهم خسته شدی؟ من:اوهوم سرمو انداختم پایین حس کردم داره بو میکشه کوک:این عطر یا کرم من:کرم کوک:خیلی بو خوبی داره دست کردم تو کیفم کرممو دادم بهش من:بیا مال تو من چندتا خونه دارم کوک:ممنون یزره از کرمه برداشتم مالیدم پشت دستم بعد مالیدم به گردنش تپش قلب گرفته بودم
از زبون جونگ کوک
کرمی که مالید به دستشو زد به گردنم ولی این عطر فقط تو تن اون خوش بو بود نه من بوشو با تمام وجودم استشمام کردم تا ته شقیقم رفت اومدم بغلش کنم یهو رفت اونور افتادم زمین من:اخخخ
(بچم ناقص شد😐😂)
از زبون خودم
دیدم یکی داره میاد سریع رفتم اونور بعد دیدم جونگ کوک افتاد رو زمین نباید میخندیدم من:وای ببخشید فکر کردم یکی داره میاد رفتم سمتش دستشو گرفتم بلندش کردم من:آخخ ببخشید من باید برم اون کرمم واسه خودت رفتم
از زبون جونگ کوک
همون موقع دیدم یه چیزی افتاد از دستش برشداشتم یه دست بند بود خیلی خوشگل بود دیگخ رفته بود منم نگهش داشتم
از زبون جونگ کوک
کرمی که مالید به دستشو زد به گردنم ولی این عطر فقط تو تن اون خوش بو بود نه من بوشو با تمام وجودم استشمام کردم تا ته شقیقم رفت اومدم بغلش کنم یهو رفت اونور افتادم زمین من:اخخخ
(بچم ناقص شد😐😂)
از زبون خودم
دیدم یکی داره میاد سریع رفتم اونور بعد دیدم جونگ کوک افتاد رو زمین نباید میخندیدم من:وای ببخشید فکر کردم یکی داره میاد رفتم سمتش دستشو گرفتم بلندش کردم من:آخخ ببخشید من باید برم اون کرمم واسه خودت رفتم
از زبون جونگ کوک
همون موقع دیدم یه چیزی افتاد از دستش برشداشتم یه دست بند بود خیلی خوشگل بود دیگخ رفته بود منم نگهش داشتم
۶۶.۴k
۰۸ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.