پارت ۱۴ فیک تهکوک
مرسی که میخونی شرایط پارت بعدی رو آخر فیک گذاشتم
ویو کوک
با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم ته تو بغلم جمع و جور شده بود ........اعه این گوشی لعنتی خفه نمیشه .برداشتم دیدم داره زنگ میخوره و شماره ناشناسه .....حال نداشتم اول صبح با ی غریبه صحبت کنم و
+کیه ؟ چرا جوابش رو نمیدی؟
_اع بیدار شدی!ناشناسه!
+خب جواب بده شاید مهم باشه
_باشه
[علامت یارو ناشناسه *]
_الو؟
*های مستر جئون!
_شما؟
*اعه طرف قرار دادت رو یادت نمیاد؟
_کایل؟
*درسته خودمم
_چی میخوای سر صبحی مردم خوابیدناااااا
*میخوام ی پیشنهاد عالی بهت بدم !
_اول صبح اون پیشنهادت بخوره تو سرت......حالا بنال ببینم چی میگی؟
*ببین یع معامله عاالی برات دارم که هم تو پول در میاری هم من به خواستم میرسم
_مقدمه رو ولش کن برو سر اصل مطلب
*اووو چشم....ببین من به تو بیشتر از ۶۰ درصد سهام و ۱۵ تا از انبار ها و ۴ تا از شعبه های مبلمانم رو میدم!
_خب این چیز زیادی و قطعا کادو نمیدی ، در عوضش چی میخوای؟
*عااا درسته...خیلی باهوشی....من...تهیونگ رو میخوام
بلند شدم و نشستم
_تو گوه خوردی با این چیزی که میخوای عوضی....
*ولی معامله خیلی خوبیه هااا هیچ جا همچین پولی رو ی جا نمیتونی بگیری و فقط بهشون ی پسر بدی!
_خفه شو کایل ......اگه ی بار دیگه زنگ بزنی و همچین چیزی بگی ....زنده ، زنده، دفنت میکنم ...فهمیدی؟[داد]
*خواهیم دید که تهیونگ دست کی میوفته!
_عوض......
[ کایل قطع کرد]
+چی شده ؟
_هیچی ....
+جونگ کوکی نمیخوای بهم بگی ؟
روش خیمه زدم و
_بهت گفتم وقتی کایل اومد برو تو اتاق ، نه تنها نرفتی،گذاشتی بهت دست بزنه ، حالا پیر خرفت جنابعالی رو هوس کرده ....
+چی؟
_دیدی وقتی حرفم رو گوش نمیدی عاقبت میشه این....
+گور بابای کایل با این ریدن سر صبحیش ....تو صبحونه رو رد کن بیاد
_هرچی بیبیم بخواد
و لبام رو بهش رسوندم
[۲ مین بعد ]
تق....تق..
خدمتکار :ارباب بیدارید؟
و مثل برق سه فاز از هم جدا شدیم و
_آ...آره ...آره بیدارم...
خدمتکار:آماده شید امروز باید برید مدرسه
_باشه!
+ساعت چنده؟
_هفت
+واییییییییییی پاشو پاشو آماده شو که دیرمون میشه
[فلش بک به ۳۰ مین بعد ]
ویو ته رفتم سر کلاس و ۵ مین بعد از من کوک اومد تو کلاس
_سلام روز بخیر .......خب ....حضور غیاب کنیم.
_*****
*حاضر
و...............
_درس امروز رو شروع میکنیم
[یک ساعت بعد ]
_تهیونگ بریم غذا بخوریم.
+بریم
رفتیم تو کافه و غذامونو که خوردیم زنگ کلاس خورد و برگشتیم تو کلاس و این زنگ رو با جناب جونگ گو وون داشتیم ...از زمانی که وارد کلاس شدم نگاه های سنگینی رو احساس میکنم ولی نمیدونم قضیه چیه
+ببخشید؟
÷بله؟
+میتونم برم سرویس؟
÷زود برگرد مبحث مهمیه بخاطرت صبر میکنیم!
+چشم
بدو بدو رفتم سمت دستشویی که تو راه به ی پسری خوردم که تا حالا ندیده بودمش
+ببخشید حالتون خوبه؟
[علامت پسره#]
# آره آره خوبم مشکلی نیست
+ببخشید خیلی عجله داشتم حواسم نبود
#نه میتونید برید
+ممنون
و بدو بدو ادامه ی راهم رو رفتم و سریع شیر آب رو باز کردم و صورتم رو باهاش خیس کردم ...چرا این نگاه ازم برداشته نمیشه چرا هنوز احساس میکنم یکی داره نگام میکنه چرا اینقدر حس بدی داره.....چند مشت دیگه آب به صورتم زدم و برگشتم تو کلاس
+ببخشید دیر کردم
÷۵ مین بیشتر طول نکشید سریع بشین ادامه بدیم
+چشم
و...........
حال ندارم دیگه بنویسم تا پارت بعد صبر کنید عزیزاننننن🙃هنوز کامل خوب نشدمااااااا😁
خب شرایط پارت بعد
۲۵لایک و ۲۵کامنت
فالو فراموش نشه 🥲
ویو کوک
با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم ته تو بغلم جمع و جور شده بود ........اعه این گوشی لعنتی خفه نمیشه .برداشتم دیدم داره زنگ میخوره و شماره ناشناسه .....حال نداشتم اول صبح با ی غریبه صحبت کنم و
+کیه ؟ چرا جوابش رو نمیدی؟
_اع بیدار شدی!ناشناسه!
+خب جواب بده شاید مهم باشه
_باشه
[علامت یارو ناشناسه *]
_الو؟
*های مستر جئون!
_شما؟
*اعه طرف قرار دادت رو یادت نمیاد؟
_کایل؟
*درسته خودمم
_چی میخوای سر صبحی مردم خوابیدناااااا
*میخوام ی پیشنهاد عالی بهت بدم !
_اول صبح اون پیشنهادت بخوره تو سرت......حالا بنال ببینم چی میگی؟
*ببین یع معامله عاالی برات دارم که هم تو پول در میاری هم من به خواستم میرسم
_مقدمه رو ولش کن برو سر اصل مطلب
*اووو چشم....ببین من به تو بیشتر از ۶۰ درصد سهام و ۱۵ تا از انبار ها و ۴ تا از شعبه های مبلمانم رو میدم!
_خب این چیز زیادی و قطعا کادو نمیدی ، در عوضش چی میخوای؟
*عااا درسته...خیلی باهوشی....من...تهیونگ رو میخوام
بلند شدم و نشستم
_تو گوه خوردی با این چیزی که میخوای عوضی....
*ولی معامله خیلی خوبیه هااا هیچ جا همچین پولی رو ی جا نمیتونی بگیری و فقط بهشون ی پسر بدی!
_خفه شو کایل ......اگه ی بار دیگه زنگ بزنی و همچین چیزی بگی ....زنده ، زنده، دفنت میکنم ...فهمیدی؟[داد]
*خواهیم دید که تهیونگ دست کی میوفته!
_عوض......
[ کایل قطع کرد]
+چی شده ؟
_هیچی ....
+جونگ کوکی نمیخوای بهم بگی ؟
روش خیمه زدم و
_بهت گفتم وقتی کایل اومد برو تو اتاق ، نه تنها نرفتی،گذاشتی بهت دست بزنه ، حالا پیر خرفت جنابعالی رو هوس کرده ....
+چی؟
_دیدی وقتی حرفم رو گوش نمیدی عاقبت میشه این....
+گور بابای کایل با این ریدن سر صبحیش ....تو صبحونه رو رد کن بیاد
_هرچی بیبیم بخواد
و لبام رو بهش رسوندم
[۲ مین بعد ]
تق....تق..
خدمتکار :ارباب بیدارید؟
و مثل برق سه فاز از هم جدا شدیم و
_آ...آره ...آره بیدارم...
خدمتکار:آماده شید امروز باید برید مدرسه
_باشه!
+ساعت چنده؟
_هفت
+واییییییییییی پاشو پاشو آماده شو که دیرمون میشه
[فلش بک به ۳۰ مین بعد ]
ویو ته رفتم سر کلاس و ۵ مین بعد از من کوک اومد تو کلاس
_سلام روز بخیر .......خب ....حضور غیاب کنیم.
_*****
*حاضر
و...............
_درس امروز رو شروع میکنیم
[یک ساعت بعد ]
_تهیونگ بریم غذا بخوریم.
+بریم
رفتیم تو کافه و غذامونو که خوردیم زنگ کلاس خورد و برگشتیم تو کلاس و این زنگ رو با جناب جونگ گو وون داشتیم ...از زمانی که وارد کلاس شدم نگاه های سنگینی رو احساس میکنم ولی نمیدونم قضیه چیه
+ببخشید؟
÷بله؟
+میتونم برم سرویس؟
÷زود برگرد مبحث مهمیه بخاطرت صبر میکنیم!
+چشم
بدو بدو رفتم سمت دستشویی که تو راه به ی پسری خوردم که تا حالا ندیده بودمش
+ببخشید حالتون خوبه؟
[علامت پسره#]
# آره آره خوبم مشکلی نیست
+ببخشید خیلی عجله داشتم حواسم نبود
#نه میتونید برید
+ممنون
و بدو بدو ادامه ی راهم رو رفتم و سریع شیر آب رو باز کردم و صورتم رو باهاش خیس کردم ...چرا این نگاه ازم برداشته نمیشه چرا هنوز احساس میکنم یکی داره نگام میکنه چرا اینقدر حس بدی داره.....چند مشت دیگه آب به صورتم زدم و برگشتم تو کلاس
+ببخشید دیر کردم
÷۵ مین بیشتر طول نکشید سریع بشین ادامه بدیم
+چشم
و...........
حال ندارم دیگه بنویسم تا پارت بعد صبر کنید عزیزاننننن🙃هنوز کامل خوب نشدمااااااا😁
خب شرایط پارت بعد
۲۵لایک و ۲۵کامنت
فالو فراموش نشه 🥲
۱۹.۴k
۰۶ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.