پارت ۶
پارت ۶
《 فیک اسمات مدرسه ای 》
یونا : هووم حتما
ا.ت : یااااا یونا
یونا : همین دوستی کوچیک یهو یه عشق میشه
ا.ت :چرا همه امروز اینو میگن
یونا : ولی جدا بهم میاین
ا.ت : یااااا واقعا که
یونا : راست میگم
ا.ت : اینا رو ولش کن تو بگو
یونا : بشین تا بگم
ا.ت : واقعا که بگو دیگه
یونا : واااای نمیدونی که پسر دافی تو کلاسمون هست بزار بهت بگم بهم چی گفت .....
ویو تهیونگ
بعد تموم شدن کلاس وسایلمو داشتم جمع میکردم پسرا اومدن سمت من
کوک : هیونگ مارو یه روزه فروختی
تهیونگ : 'خنده' داری حسودی میکنی
جین : ما اگر غذا بخوایم یه چیزی کوچیک فقط میزاری جلو ما بعد میری دختره روز اولی میبری رستوران دانشگاه
نامجون : علائم عشقت خیلی زود خودشو داره نشون میده
شوگا : نفس بگیرین بزارین توضیح بده
تهیونگ : یاا هیونگها واقعا به خاطر یه دختر دارین اینطوری حسودی میکنین 'خنده'
جیمین : ما حسودی نمیکنیم اینکه اینطوری با یه دختر رفتار میکنی برامون جا تعجب داره
تهیونگ : چطوری رفتار میکنم جوری میگین انگار من خوناشام هستم همه دخترا ازم میترسن ولی اینو من طلسم کردم
هوپی : اووو نمیدونستم دخترا طلسم میکنی
نامجون : الان چه ربطی داشت این مثال رو میزنی ؟
تهیونگ : خودمم نمیدونم حالا فعلا بیاین بریم خونه
کوک : ما باهات هیچ جا نمیایم خودت برو دختره ببر خونت
تهیونگ : وادا فاخ چرا اینطوری میکنی اگر اینطوره باشه منم دیگه برات شیرموز نمیگیرم
کوک : میگما فعلا بریم خونه استراحت کنیم بعدن درمورد دختره حرف میزنیم
نامجون : بسه دیگه بازجویی تموم شد
تهیونگ : واقعا جای تشکر داره از همتون
جین : خواهش میکنم
تهیونگ : 😐
سوار ماشین شدیم به سمت خونه رفتیم
پایان پارت ۶
میدونم کمه ولی ببخشید اینو فعلا اپ میکنم تا شرمنده نشم بقیه پارت ها هم اپ میکنم ۴ تا پارت دیگه هم سعی میکنم اپ کنم چونکه چهار روزه براتون اپ نکردم جبران بشه
《 فیک اسمات مدرسه ای 》
یونا : هووم حتما
ا.ت : یااااا یونا
یونا : همین دوستی کوچیک یهو یه عشق میشه
ا.ت :چرا همه امروز اینو میگن
یونا : ولی جدا بهم میاین
ا.ت : یااااا واقعا که
یونا : راست میگم
ا.ت : اینا رو ولش کن تو بگو
یونا : بشین تا بگم
ا.ت : واقعا که بگو دیگه
یونا : واااای نمیدونی که پسر دافی تو کلاسمون هست بزار بهت بگم بهم چی گفت .....
ویو تهیونگ
بعد تموم شدن کلاس وسایلمو داشتم جمع میکردم پسرا اومدن سمت من
کوک : هیونگ مارو یه روزه فروختی
تهیونگ : 'خنده' داری حسودی میکنی
جین : ما اگر غذا بخوایم یه چیزی کوچیک فقط میزاری جلو ما بعد میری دختره روز اولی میبری رستوران دانشگاه
نامجون : علائم عشقت خیلی زود خودشو داره نشون میده
شوگا : نفس بگیرین بزارین توضیح بده
تهیونگ : یاا هیونگها واقعا به خاطر یه دختر دارین اینطوری حسودی میکنین 'خنده'
جیمین : ما حسودی نمیکنیم اینکه اینطوری با یه دختر رفتار میکنی برامون جا تعجب داره
تهیونگ : چطوری رفتار میکنم جوری میگین انگار من خوناشام هستم همه دخترا ازم میترسن ولی اینو من طلسم کردم
هوپی : اووو نمیدونستم دخترا طلسم میکنی
نامجون : الان چه ربطی داشت این مثال رو میزنی ؟
تهیونگ : خودمم نمیدونم حالا فعلا بیاین بریم خونه
کوک : ما باهات هیچ جا نمیایم خودت برو دختره ببر خونت
تهیونگ : وادا فاخ چرا اینطوری میکنی اگر اینطوره باشه منم دیگه برات شیرموز نمیگیرم
کوک : میگما فعلا بریم خونه استراحت کنیم بعدن درمورد دختره حرف میزنیم
نامجون : بسه دیگه بازجویی تموم شد
تهیونگ : واقعا جای تشکر داره از همتون
جین : خواهش میکنم
تهیونگ : 😐
سوار ماشین شدیم به سمت خونه رفتیم
پایان پارت ۶
میدونم کمه ولی ببخشید اینو فعلا اپ میکنم تا شرمنده نشم بقیه پارت ها هم اپ میکنم ۴ تا پارت دیگه هم سعی میکنم اپ کنم چونکه چهار روزه براتون اپ نکردم جبران بشه
۲۹.۳k
۲۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.