پارت 16 وقتی برادر ناتنیت بود
(نمیدونم پارت چندمم)
ا. ت : من....
هااا گوشیم زنگ میزنه میرم تو اتاق
همه : اوک
تو اتاق ویو
ا. ت : بله؟
کای : بله چیه دختر منم کای
ا. ت : عه تویی کای خوبی چه خبر
کای : هیچ کار منم خوبم تو چی
ا. ت : منم خوبم
کای : لیا در مورد مسابقا لامبرگینی بهت گفت
ا. ت : اره گفت تو هم میای
کای : اره میام تو چی
ا. ت : منم منم میام ولی باید از داداشم اجازه بگیرم
کای : چی دختر داداش
ا. ت : اره داداش من بابام از مامانم جدا شده با یه زن دیگه ازدواج کرده و از شوهر اولش یه پسر داره
کای : اها پس بهش بگو
لیا : کای کیه ( با داد)
ا. ت : بزا رو پخش پسرا بیاین لیا ( با داد) "
پسرا اومدن
تهیونگ : سلام
کای و لیا : سلامممممم
کای : سلام من کایم دوست پسر لیا
ا. ت : کای گفتی دوست پسر
کای : اره الان باهم تو یه خونه زندگی میکنیم
ا. ت : اها دختر خیلی کصکلی بهم نگفتی
لیا : تو هم کصشعر نگو بابا تو کصکش بهم نگفتی میخوای بیای مسابقه
جونگ کوک : چه مسابقه ای
کای و ا. ت و لیا : مسابقه ی لامبرگینی
همه : لامبروینی
ا. ت : اهمو مخیخوام برم داداشی ( با کیوت) بزا برم تلوخدا بزار برم اگه نزاری منم برات دیگه شیر موز درست نمیکنم مگه نه پسرا
پسرا : اره ماهم برات درست نمیکنیم
جونگ کوک : خیلی بیشورید منم براتون خرید نمیکنم
سوگا : اگوست دی اعظم بهت میگه گزینه ای نه هم داریم
جونگ کوک : پیشی بیا پایین سرمون درد گرف
شوگا : باش اومدم ولی دیگه بهم نگو پیشی
همه : پیشی
شوگا :" من قهرم ( شوگا جان تو منی یا من توام، شوگا تو منی)
همه : باشه قهر نکن
جونگ کوک : پس شد من هم برا شما خرید نمیکنم شما هم برا من شیر موز درست نمیکنید
همه : افرین
جونگ کوک : ( سرفه و فین فین)
ا. ت : داداش چی شد اوا داری میسوزی نامجون برو یه شماره به یخچای به اون زنگ بزن
ناجون : بلشه
ا. ت : جیمین تو هم برو یه حوله و یه اب گرم بیار
جیمین : خودت برو
ا. ت : گشاد
ا. ت بلند شد ولی جونگ کوک لباسشو گرفت
ا. ت : کوک ولم کن برم برات حوله و اب سرد بیارم
جونگ کوک :بمون فین تهیونگ فین بره
تهیونگ : من میرم ا. ت بشین
ا. ت : ممنون
ا. ت ویو
نامجون رفت به دکتر شخصی زنگ زد و اومد تهیونگ هم با یه حوله و یه اب اومد
تهیونگ : بیا ا. ت
ا. ت : ممنونم اوپا ( با لبخند)
ا. ت : دکتر بفرمایید
دکتر : خانم ا. ت ممنونم برادرتون خوابیدن بهشون سرم زدم حالشون فردا خوب میشه اگه میشه بهش فشار نیارید
ا. ت : ممنونم
دکتر : اگه تب کرد نگران نباشید فقط لباس و شلوارش رو بدین در بیاره و روی کل بدنشون حوله با اب بزارید ( یه چیزی از خودم درووردم)
ا. ت : چشم
دکتر : من باید برم این قرص و شربت هم بهشون هر 12 ساعت بدین
ا. ت : چشم
دکتر رفت
جونگ کوک : هی اینجا کسی نیست کمک ( تو خواب داره خوابه بد میبینه)
ا. ت : هی داداش ای وای تهیونگ تهیونگ
تهیونگ : چی شده
اا.ت : لباس جونگ کوک رو در بیار جین برو تو اشبز خونه سه چهار تا حوله بیار
اورد یه دفعه....
ا. ت : من....
هااا گوشیم زنگ میزنه میرم تو اتاق
همه : اوک
تو اتاق ویو
ا. ت : بله؟
کای : بله چیه دختر منم کای
ا. ت : عه تویی کای خوبی چه خبر
کای : هیچ کار منم خوبم تو چی
ا. ت : منم خوبم
کای : لیا در مورد مسابقا لامبرگینی بهت گفت
ا. ت : اره گفت تو هم میای
کای : اره میام تو چی
ا. ت : منم منم میام ولی باید از داداشم اجازه بگیرم
کای : چی دختر داداش
ا. ت : اره داداش من بابام از مامانم جدا شده با یه زن دیگه ازدواج کرده و از شوهر اولش یه پسر داره
کای : اها پس بهش بگو
لیا : کای کیه ( با داد)
ا. ت : بزا رو پخش پسرا بیاین لیا ( با داد) "
پسرا اومدن
تهیونگ : سلام
کای و لیا : سلامممممم
کای : سلام من کایم دوست پسر لیا
ا. ت : کای گفتی دوست پسر
کای : اره الان باهم تو یه خونه زندگی میکنیم
ا. ت : اها دختر خیلی کصکلی بهم نگفتی
لیا : تو هم کصشعر نگو بابا تو کصکش بهم نگفتی میخوای بیای مسابقه
جونگ کوک : چه مسابقه ای
کای و ا. ت و لیا : مسابقه ی لامبرگینی
همه : لامبروینی
ا. ت : اهمو مخیخوام برم داداشی ( با کیوت) بزا برم تلوخدا بزار برم اگه نزاری منم برات دیگه شیر موز درست نمیکنم مگه نه پسرا
پسرا : اره ماهم برات درست نمیکنیم
جونگ کوک : خیلی بیشورید منم براتون خرید نمیکنم
سوگا : اگوست دی اعظم بهت میگه گزینه ای نه هم داریم
جونگ کوک : پیشی بیا پایین سرمون درد گرف
شوگا : باش اومدم ولی دیگه بهم نگو پیشی
همه : پیشی
شوگا :" من قهرم ( شوگا جان تو منی یا من توام، شوگا تو منی)
همه : باشه قهر نکن
جونگ کوک : پس شد من هم برا شما خرید نمیکنم شما هم برا من شیر موز درست نمیکنید
همه : افرین
جونگ کوک : ( سرفه و فین فین)
ا. ت : داداش چی شد اوا داری میسوزی نامجون برو یه شماره به یخچای به اون زنگ بزن
ناجون : بلشه
ا. ت : جیمین تو هم برو یه حوله و یه اب گرم بیار
جیمین : خودت برو
ا. ت : گشاد
ا. ت بلند شد ولی جونگ کوک لباسشو گرفت
ا. ت : کوک ولم کن برم برات حوله و اب سرد بیارم
جونگ کوک :بمون فین تهیونگ فین بره
تهیونگ : من میرم ا. ت بشین
ا. ت : ممنون
ا. ت ویو
نامجون رفت به دکتر شخصی زنگ زد و اومد تهیونگ هم با یه حوله و یه اب اومد
تهیونگ : بیا ا. ت
ا. ت : ممنونم اوپا ( با لبخند)
ا. ت : دکتر بفرمایید
دکتر : خانم ا. ت ممنونم برادرتون خوابیدن بهشون سرم زدم حالشون فردا خوب میشه اگه میشه بهش فشار نیارید
ا. ت : ممنونم
دکتر : اگه تب کرد نگران نباشید فقط لباس و شلوارش رو بدین در بیاره و روی کل بدنشون حوله با اب بزارید ( یه چیزی از خودم درووردم)
ا. ت : چشم
دکتر : من باید برم این قرص و شربت هم بهشون هر 12 ساعت بدین
ا. ت : چشم
دکتر رفت
جونگ کوک : هی اینجا کسی نیست کمک ( تو خواب داره خوابه بد میبینه)
ا. ت : هی داداش ای وای تهیونگ تهیونگ
تهیونگ : چی شده
اا.ت : لباس جونگ کوک رو در بیار جین برو تو اشبز خونه سه چهار تا حوله بیار
اورد یه دفعه....
۴۷.۱k
۳۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.