Cheap 8
تو همین چند لحظه ای که داشتن به هم نگاه میکردم هیچی و هیچ کس نمیتونست از هم جداشون کنه حس میکردن میتونن تا ساعت ها هیچی نگن و فقط به چشمای هم نگه کنن یه چیزی باعث میشد نسبت به هم حس خاصی داشته باشن اما عجیب بود فقط چند ساعته که همو دیدن
هی جونگکوک “
جونگکوک برگشت و با دیدن قیافه دوستش نمیدونست خوشحال بشه یا ناراحت که چرا لحظه ی حساسشون و خراب کرد
سلام “
چطوری ، میبینم با کیم صمیمی شدی “
ا…اره “
فقط یکم زیادی گیره “
هی من اینجام “
ااا تو هم اینجایی تیم . نمیدونستم “
خیلی با مزه ای “
اوه چرا چیزی برای خوردن سفارش ندادین “
نیازی .نیست “
چی معلومه نیازه جونگکوکی “
بهم نگو جونگکوکی “
میگم “
جان برای هر سه تاشون ت..ک.ی..لا سفارش داد
شروع کردن به خوردن یکم بیش از حد مست شدن
جونگکوک کلا تو دستشویی داشت بلا نیاورد
تهیونگ نمیدونست چیکار میکنه
جان ، معلوم نبود کجاس
تهیونگ دقت کرد و جونگکوک و ندید رفت دنبالش همه جا رو گشت اما نبود پس رفت دستشویی و دید داره تا سر حد مرگ بالا میاره
هی خوبی “
اره بهترم “
بلند شد و به صورتش اب زد داشت میرفت که تهیونگ دستشو گرفت و کشید سمت خوشو ب…و.سی..دش
با هام…دوست“
جونگکوک دستشو گذاشت رو دهن تهیونگ و دم گوشش زمزمه کرد
اره ، میشم “
هی جونگکوک “
جونگکوک برگشت و با دیدن قیافه دوستش نمیدونست خوشحال بشه یا ناراحت که چرا لحظه ی حساسشون و خراب کرد
سلام “
چطوری ، میبینم با کیم صمیمی شدی “
ا…اره “
فقط یکم زیادی گیره “
هی من اینجام “
ااا تو هم اینجایی تیم . نمیدونستم “
خیلی با مزه ای “
اوه چرا چیزی برای خوردن سفارش ندادین “
نیازی .نیست “
چی معلومه نیازه جونگکوکی “
بهم نگو جونگکوکی “
میگم “
جان برای هر سه تاشون ت..ک.ی..لا سفارش داد
شروع کردن به خوردن یکم بیش از حد مست شدن
جونگکوک کلا تو دستشویی داشت بلا نیاورد
تهیونگ نمیدونست چیکار میکنه
جان ، معلوم نبود کجاس
تهیونگ دقت کرد و جونگکوک و ندید رفت دنبالش همه جا رو گشت اما نبود پس رفت دستشویی و دید داره تا سر حد مرگ بالا میاره
هی خوبی “
اره بهترم “
بلند شد و به صورتش اب زد داشت میرفت که تهیونگ دستشو گرفت و کشید سمت خوشو ب…و.سی..دش
با هام…دوست“
جونگکوک دستشو گذاشت رو دهن تهیونگ و دم گوشش زمزمه کرد
اره ، میشم “
۱.۶k
۱۱ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.