این پست خیلی طولانیه ولی محشره
این پست خیلی طولانیه ولی محشره
یکم طولانیه ولے قشنگہ ☆★
...
-نمیخوام لطفا دیگه به این شماره زنگ نزنید وگرنه مجبور میشم خطمو عوض کنم....
تلفنو قطع کردم و بلند بلند زدم زیر گریه
جوری که مامانم اومد بالا و منو دید
-نازنین چت شده؟
-هیچی فقط دلم گرفته
-حالا چرا اینطوری گریه میکنی؟
-بیخیال مامان میخوام تنها باشم
-باشه حالا دیگه گریه نکن
بعد رفت
کامپیوترمو روشن کردم صدای اهنگ رو بلند کردم و باهاش زار زدم.من چی کار کردم؟دل عزیزترین کسمو،زندگیمو،عمرمو،جونمو،همه کسمو شکستم اخه من چطور ادمیم چطور دلم اومد؟یعنی واقعا براش مهمه؟پس نباید بزاره این عقد انجام بشه...ماهان یعنی میشه فردا نزاری این عقد انجام بشه؟اخ اگه بشه....به خدا میبخشمت
اروم تر شده بودم امین رستمی هم با اهنگش منو یاد ماهانم انداخت که هنوز میپرستیدمش
جز عشق تو تو قلب من هیچی دیگه جا نداره وقتی تو دنیامی دلم کاری با دنیا نداره کاری با دنیا نداره.حتی فکر داشتنت واسه من ارامشه شوق دیدنت عزیزم منو هر جا میکشه...
من بی نهایت عاشق ماهان بودم...دله دیگه نمیفهمه حالیش نیست که ماهان خیانت کرده ای کاش دلم بفهمه اینو
اون شب هم گذشت و من با گریه خوابیدم ای کاش اوم روز بیشتر با ماهان حرف میزدم و صدای قشنگشو میشنیدم ای کاش برای اخرین بار میرفتم دیدنش و بهش میگفتم عزیزم بخشیدمت میگفتم ماهانم دوست دارم میگفتم عشق من من فقط خانم توام من فقط با تو خوشبختم من فقط تو رو میخوام ای کاش زل میزدم تو اون چشماش که تا اخر عمر اسیرشونم ای کاش میرفتم و دستای مهربونشو توی دستام میگرفتم و میبوسیدم
ای کاش زبونم لال میشد و سر یه مسخره بازی و فکر کودکانه به مهرداد نمیگفتم بیا عقد کنیم ای کاش...ای کاش....صبح بلند شدم ارایشگر حاضرم کرد چقدر زیبا شده بودم ای کاش ماهان به جای مهرداد بود ای کاش لیاقت منو داشت یه اه کشیدم که در اتاقم باز شد
-به به سلام خوشگل خانم مهرداد اینا اومدن با فک و فامیل فک و فامیل ما هم کم کم دارن میان
-مریم باهام حرف نزن حوصله ندارم
-هووووووووش باشه پاچمو ول کن لباسمو پاره کردی
-مریم گم میشی یا گمت کنم؟؟
-بابا باشه رفتم
-تنها نشستم و بازم یاد ماهان کردم خدایا یعنی میشه بیاد و منو با خودش ببره و بگه تو خانم منی غلط کرده هر کی به جز من بخواد تو خانمش بشی.بعد باهم بریم یه جای دور که فقط ما2تا باشیم و با عشق زندگی کنیم؟اه من چمه؟اون که دوسم نداره اگه داشت که....بغض گلومو گرفت...ولی نمیدونم چرا به اومدنش امید داشتم یه جورایی حس میکردم میخواد بیاد و عقد رو به هم بزنه...ای کاش بشه
مامانم اومد دنبالم و بهم گفت:نازنین بریم پایین همه اومدن عاقدم تا نیم ساعت دیگه میاد.با مامانم رفتم پایین با همه سلام و احوال پرسی کردم تشنم شده بود رفتم توی اشپزخونه مریمو دیدم که داره گریه میکنه رفتم سمتش سرشو بالا گرفتم
-مریم اجی چی شده؟
-هیچی
-مریم بگو به اجیت.من نامحرمم؟
-نه نیستی.هیچی فقط احساساتی شدم
-مریم چرت نگو.تویه خردادی محاله احساسی بشی حالا بگو چی شده
-بیخیال هیچی
-داد زدم سرش مریم گفتم بگو
-بیخیال دیگه بعد بلند بلند زد زیر گریه
-زهرمار شورشو در اوردی بگو دیگه
-ول کن تو رو خدا
-جون من بگو خواهش میکنم
-قول میدی کولی بازی در نیاری؟
-اره بگو
-نه بیخیال
-مریم رو اعصابمی یا میگی یا جیغ میزنم میدونی هم دیوونم هر کاری از دستم بر میاد
مریم باز زد زیر گریه و گفت ماهان
یه لحظه قلبم ایستاد
-ماهان چی؟چش شده؟اتفاقی براش افتاده؟چرا گریه میکنی؟ها؟
-نه...نه.....تصادف کرده
-کی؟کجا؟با کی؟الان کجاست؟
-نمیدونم فقط الان بیمارستانه مهر
بلند شدم و دویدم سمت اتاقم باید میرفتم پیشش عزیزترینم الان تو بیمارستان بود.....دیگه نمیخوام ازش جدا شم میخوام برم تا اخر عمر باهاش باشم میخوام ببخشمش حتی اگه عاشقم نباشه عاشقش کنم
مریم هم دنبالم می اومد دوتامون تو اتاق بودیم
-میخوای چی کار کنی؟
-مریم میخوام کاری رو که از اول باید میکردمو بکنم.دارم میرم پیشش میخوام توی این لحظه ها کنارش باشم میخوام کنار عشقم باشم تا حالش خوب شه تا باهم از دوباره شروع کنیم
-خفه شو نازی تو جایی نمیری
-اتفاقا دارم میرم
-نرو خواهش میکنم
-مریم حالیته داری چی میگی؟
-احمق تو حالیته داری چی کار میکنی؟مثلا روز عقدته
-برو بابا
لباسامو پوشیده بودم موهامو هم باز کرده بودم ارایشمم پاک کرد و از در پشتی زدم بیرون که کسی متوجه ی من نشه.با سرعت هر چه تمام تر به سمت بیمارستان میرفتم وقتی رسیدم رفتم پذیرش و گفتم:ببخشید خانم اقای ماهان کیا کجاست؟
توی لیست مریضاش نگاه کرد و گفت طبقه ی پایین انتهای راهرو
با سرعت رفتم پایین چیزی رو که دیدم باور نکردم برگشتم بالا و به همون خانه گفتم:ببخشید خانم پایین که سردخونس؟
-بله متاسفانه ایش
یکم طولانیه ولے قشنگہ ☆★
...
-نمیخوام لطفا دیگه به این شماره زنگ نزنید وگرنه مجبور میشم خطمو عوض کنم....
تلفنو قطع کردم و بلند بلند زدم زیر گریه
جوری که مامانم اومد بالا و منو دید
-نازنین چت شده؟
-هیچی فقط دلم گرفته
-حالا چرا اینطوری گریه میکنی؟
-بیخیال مامان میخوام تنها باشم
-باشه حالا دیگه گریه نکن
بعد رفت
کامپیوترمو روشن کردم صدای اهنگ رو بلند کردم و باهاش زار زدم.من چی کار کردم؟دل عزیزترین کسمو،زندگیمو،عمرمو،جونمو،همه کسمو شکستم اخه من چطور ادمیم چطور دلم اومد؟یعنی واقعا براش مهمه؟پس نباید بزاره این عقد انجام بشه...ماهان یعنی میشه فردا نزاری این عقد انجام بشه؟اخ اگه بشه....به خدا میبخشمت
اروم تر شده بودم امین رستمی هم با اهنگش منو یاد ماهانم انداخت که هنوز میپرستیدمش
جز عشق تو تو قلب من هیچی دیگه جا نداره وقتی تو دنیامی دلم کاری با دنیا نداره کاری با دنیا نداره.حتی فکر داشتنت واسه من ارامشه شوق دیدنت عزیزم منو هر جا میکشه...
من بی نهایت عاشق ماهان بودم...دله دیگه نمیفهمه حالیش نیست که ماهان خیانت کرده ای کاش دلم بفهمه اینو
اون شب هم گذشت و من با گریه خوابیدم ای کاش اوم روز بیشتر با ماهان حرف میزدم و صدای قشنگشو میشنیدم ای کاش برای اخرین بار میرفتم دیدنش و بهش میگفتم عزیزم بخشیدمت میگفتم ماهانم دوست دارم میگفتم عشق من من فقط خانم توام من فقط با تو خوشبختم من فقط تو رو میخوام ای کاش زل میزدم تو اون چشماش که تا اخر عمر اسیرشونم ای کاش میرفتم و دستای مهربونشو توی دستام میگرفتم و میبوسیدم
ای کاش زبونم لال میشد و سر یه مسخره بازی و فکر کودکانه به مهرداد نمیگفتم بیا عقد کنیم ای کاش...ای کاش....صبح بلند شدم ارایشگر حاضرم کرد چقدر زیبا شده بودم ای کاش ماهان به جای مهرداد بود ای کاش لیاقت منو داشت یه اه کشیدم که در اتاقم باز شد
-به به سلام خوشگل خانم مهرداد اینا اومدن با فک و فامیل فک و فامیل ما هم کم کم دارن میان
-مریم باهام حرف نزن حوصله ندارم
-هووووووووش باشه پاچمو ول کن لباسمو پاره کردی
-مریم گم میشی یا گمت کنم؟؟
-بابا باشه رفتم
-تنها نشستم و بازم یاد ماهان کردم خدایا یعنی میشه بیاد و منو با خودش ببره و بگه تو خانم منی غلط کرده هر کی به جز من بخواد تو خانمش بشی.بعد باهم بریم یه جای دور که فقط ما2تا باشیم و با عشق زندگی کنیم؟اه من چمه؟اون که دوسم نداره اگه داشت که....بغض گلومو گرفت...ولی نمیدونم چرا به اومدنش امید داشتم یه جورایی حس میکردم میخواد بیاد و عقد رو به هم بزنه...ای کاش بشه
مامانم اومد دنبالم و بهم گفت:نازنین بریم پایین همه اومدن عاقدم تا نیم ساعت دیگه میاد.با مامانم رفتم پایین با همه سلام و احوال پرسی کردم تشنم شده بود رفتم توی اشپزخونه مریمو دیدم که داره گریه میکنه رفتم سمتش سرشو بالا گرفتم
-مریم اجی چی شده؟
-هیچی
-مریم بگو به اجیت.من نامحرمم؟
-نه نیستی.هیچی فقط احساساتی شدم
-مریم چرت نگو.تویه خردادی محاله احساسی بشی حالا بگو چی شده
-بیخیال هیچی
-داد زدم سرش مریم گفتم بگو
-بیخیال دیگه بعد بلند بلند زد زیر گریه
-زهرمار شورشو در اوردی بگو دیگه
-ول کن تو رو خدا
-جون من بگو خواهش میکنم
-قول میدی کولی بازی در نیاری؟
-اره بگو
-نه بیخیال
-مریم رو اعصابمی یا میگی یا جیغ میزنم میدونی هم دیوونم هر کاری از دستم بر میاد
مریم باز زد زیر گریه و گفت ماهان
یه لحظه قلبم ایستاد
-ماهان چی؟چش شده؟اتفاقی براش افتاده؟چرا گریه میکنی؟ها؟
-نه...نه.....تصادف کرده
-کی؟کجا؟با کی؟الان کجاست؟
-نمیدونم فقط الان بیمارستانه مهر
بلند شدم و دویدم سمت اتاقم باید میرفتم پیشش عزیزترینم الان تو بیمارستان بود.....دیگه نمیخوام ازش جدا شم میخوام برم تا اخر عمر باهاش باشم میخوام ببخشمش حتی اگه عاشقم نباشه عاشقش کنم
مریم هم دنبالم می اومد دوتامون تو اتاق بودیم
-میخوای چی کار کنی؟
-مریم میخوام کاری رو که از اول باید میکردمو بکنم.دارم میرم پیشش میخوام توی این لحظه ها کنارش باشم میخوام کنار عشقم باشم تا حالش خوب شه تا باهم از دوباره شروع کنیم
-خفه شو نازی تو جایی نمیری
-اتفاقا دارم میرم
-نرو خواهش میکنم
-مریم حالیته داری چی میگی؟
-احمق تو حالیته داری چی کار میکنی؟مثلا روز عقدته
-برو بابا
لباسامو پوشیده بودم موهامو هم باز کرده بودم ارایشمم پاک کرد و از در پشتی زدم بیرون که کسی متوجه ی من نشه.با سرعت هر چه تمام تر به سمت بیمارستان میرفتم وقتی رسیدم رفتم پذیرش و گفتم:ببخشید خانم اقای ماهان کیا کجاست؟
توی لیست مریضاش نگاه کرد و گفت طبقه ی پایین انتهای راهرو
با سرعت رفتم پایین چیزی رو که دیدم باور نکردم برگشتم بالا و به همون خانه گفتم:ببخشید خانم پایین که سردخونس؟
-بله متاسفانه ایش
۴۵.۳k
۱۰ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.