𝒑𝒂𝒓𝒕 ❶🍷⏳
_ تو فقط... نیمی از خودت رو گم کردی و من بهت کمک میکنم پیداش کنی. هممون اشتباه میکنیم مگه نه؟ باید خودمون رو به پای اشتباهاتمون بسوزونیم؟ پس زندگی کردنمون چه فایده ای داره اگه قرار هر بار با افکارمون خودمون رو دار بزنیم؟
چجوری میخواستی کمکم کنی خودم رو ببخشم وقتی هنوز خودت به کمک نیاز داری؟
_به این سروصدا ها عادت کرده بود.... جیغ و دادی که محال ممکن بود لحظه ای ساکت بشه! دستاش غرق خون بود اما نه قاتل بود و نه مقتول....با چاقو کار میکرد اما نه برای اسیب زدن به ادما! بلکه برای نجات جون اونا...به نظرتون اون کیه؟
(اتاق دکتر شین سویون_جراح قلب :
سویون « چییییی؟؟؟؟؟ چه غلطی کردی؟؟؟؟
هجین « هوششش وحشی! اروم.... یه مجرم داریم موقع فرار ماشین زد زیرش رفت هوا
سویون « و بعد؟
هجین « یه مدت تو کما بود.... احتمالا دیده باشیش!
سویون « دق مرگم کردی ادامه بده
هجین « خب دختر گلم از اونجایی که ضربه مغزی شده بود حافظه اش رو از دست داده و فاز خودکشی برداشته
سویون « خب این به جراح بخش قلب چه ربطی داره؟
هجین « از اونجایی که روانشناسی هم خوندی من پیشنهاد کردم تو مسئول مراقبت از این بیمار بشی
سویون « تو بیخود کردی! بیام با یه قاتل جانی سر و کله بزنم؟
هجین « ولی فرمانده موافقت کرده
سویون « فرمانده غلط کرد با تو
*بلندگوی بیمارستان : دکتر شین سویون به بخش VIP
سویون « کامانننننن..... هجین خفت میکنم!
هجین « از خداتم باشه با تیم
فرمانده ما همکاری کنی.... میدونی فرمانده ما کیه؟
سویون « نمیخوام بدونم! برامم مهم نیست چه خریه
_هجین نمیدوست این رفیق دکترش چطوری فوق تخصصش رو گرفته اما مطمئن بود با فرمانده کیم به مشکل میخوره و این اصلا خوب نبود
سویون « همراه هجین از اتاقم خارج شدیم و به بخش vip که طبقه ششم بود رفتیم..... مدیر بیمارستان ادم چاپلوس و پول دوستی نبود! برای همین خیلی دلم میخواست بدونم فرمانده گردان هجین کیه که اینقدر نفوذ داره! شخصی که تونسته بود یکی از بهترین دکتر های اینجا رو به خدمت خودش دربیاره
_به محض باز شدن در آسانسور یه مشت گولاخ جلوی چشمم سبز شدن... چشمامو توی کاسه چرخوندم و وقتی هجین منو معرفی کرد کنار رفتن! مدیر روی صندلی اون ور میزش نشسته بود و پسر جوانی با کت و شلوار مارک مشکی پشت به من روبه پنجره ایستاده بود...احتمال میدادم این همون فرمانده
کیمه که همه ازش حرف میزنن! وقت بخیر جناب مدیر
کانگ جیسونگ( مدیر بیمارستان ) « خوش اومدی دکتر شین! معرفی میکنم!...فرمانده کیم ایشون دکتر معروف ما شین سویون هستن
_و بله برگشت! برگشت و سویون با دیدن چهره فرمانده رنگ از رخش پرید..... نه رویا بود و نه کابوس! مردی که برادر سویون قاتل خواهرش بود.... سویون هیچ وقت اون چشما رو فراموش نکرده بود
چجوری میخواستی کمکم کنی خودم رو ببخشم وقتی هنوز خودت به کمک نیاز داری؟
_به این سروصدا ها عادت کرده بود.... جیغ و دادی که محال ممکن بود لحظه ای ساکت بشه! دستاش غرق خون بود اما نه قاتل بود و نه مقتول....با چاقو کار میکرد اما نه برای اسیب زدن به ادما! بلکه برای نجات جون اونا...به نظرتون اون کیه؟
(اتاق دکتر شین سویون_جراح قلب :
سویون « چییییی؟؟؟؟؟ چه غلطی کردی؟؟؟؟
هجین « هوششش وحشی! اروم.... یه مجرم داریم موقع فرار ماشین زد زیرش رفت هوا
سویون « و بعد؟
هجین « یه مدت تو کما بود.... احتمالا دیده باشیش!
سویون « دق مرگم کردی ادامه بده
هجین « خب دختر گلم از اونجایی که ضربه مغزی شده بود حافظه اش رو از دست داده و فاز خودکشی برداشته
سویون « خب این به جراح بخش قلب چه ربطی داره؟
هجین « از اونجایی که روانشناسی هم خوندی من پیشنهاد کردم تو مسئول مراقبت از این بیمار بشی
سویون « تو بیخود کردی! بیام با یه قاتل جانی سر و کله بزنم؟
هجین « ولی فرمانده موافقت کرده
سویون « فرمانده غلط کرد با تو
*بلندگوی بیمارستان : دکتر شین سویون به بخش VIP
سویون « کامانننننن..... هجین خفت میکنم!
هجین « از خداتم باشه با تیم
فرمانده ما همکاری کنی.... میدونی فرمانده ما کیه؟
سویون « نمیخوام بدونم! برامم مهم نیست چه خریه
_هجین نمیدوست این رفیق دکترش چطوری فوق تخصصش رو گرفته اما مطمئن بود با فرمانده کیم به مشکل میخوره و این اصلا خوب نبود
سویون « همراه هجین از اتاقم خارج شدیم و به بخش vip که طبقه ششم بود رفتیم..... مدیر بیمارستان ادم چاپلوس و پول دوستی نبود! برای همین خیلی دلم میخواست بدونم فرمانده گردان هجین کیه که اینقدر نفوذ داره! شخصی که تونسته بود یکی از بهترین دکتر های اینجا رو به خدمت خودش دربیاره
_به محض باز شدن در آسانسور یه مشت گولاخ جلوی چشمم سبز شدن... چشمامو توی کاسه چرخوندم و وقتی هجین منو معرفی کرد کنار رفتن! مدیر روی صندلی اون ور میزش نشسته بود و پسر جوانی با کت و شلوار مارک مشکی پشت به من روبه پنجره ایستاده بود...احتمال میدادم این همون فرمانده
کیمه که همه ازش حرف میزنن! وقت بخیر جناب مدیر
کانگ جیسونگ( مدیر بیمارستان ) « خوش اومدی دکتر شین! معرفی میکنم!...فرمانده کیم ایشون دکتر معروف ما شین سویون هستن
_و بله برگشت! برگشت و سویون با دیدن چهره فرمانده رنگ از رخش پرید..... نه رویا بود و نه کابوس! مردی که برادر سویون قاتل خواهرش بود.... سویون هیچ وقت اون چشما رو فراموش نکرده بود
۸۰.۴k
۰۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.