عشق بد پارت 11
(خب دوستان اول یه توضیحی بدم راجب به شوگا ،شوگا دشمن جونگکوک عه حالا چرا دشمنش شوگا میخواد از جونگکوک انتقام بگیره چون جونگکوک بابای شوگا رو کشته هم شوگا،جونگکوک،جیمین،و بابای شوگا مافیا هستن البته جیمین دست راست کوک عه)
ویو شوگا
من الان فهمیدم نقط ضعف جونگکوک کیه ات عه چون یکی از بادیگارد ها رو فرستادم تا بره اونجا و به عنوان نگهبان عمارت کوک بشه البته برام مدرک و اینا بیاره تا بتونم از کوک انتقاممو بگیرم الان هم فهمیدم کیه خانم ات باید هرچه سریعتر پیداش کنیم ...اون بادیگاردم که فرستاده بودمش عمارت کوک بهم گفت ات همین الان از عمارت بیرون اومده منم ماشین رو نزدیک عمارت کوک پارک کردم یهو دیدم که دختره اومد بیرون به یکی از بادیگارد هام گفتم تعقیبش کنه دنبال ات راه افتادیم که اخرش ات رسید خونه اش هرچی باشه الان فهمیدم کجاس
صبح
ویو شوگا
کنار خونه ی ات وایساده بودم که یهو دیدم ات اومده بیرون به بادیگاردم گفتم دوباره تعقیبش کنه و راه افتادبم دنبال ات که ات رسید به یه کوچه ی تنگ و تاریک میتونستم ترسیدنشو ببینم سریع از ماشین پیاده شدم و اون برگشت سمت خیلی میترسید که یهو دستمال گذاشتم رو دهنش و بیهوشش کردم و با خودم بردمش عمارتم و بردم داخل انباری و دست و پاهاش رو بستم هنوز بیهوش بود چند تا شلاق بهش زدم و بعد رفتم اتاق خودم تا استراحت گنم از تین دختر خوب میتونم استفاده کنم برای انتقامم...
ویو ات
بهوش اومدم دیدم تو یه انباری هم خیلی تاریک بود میترسیدم دست و پاهام رو بسته بودن داد زدم
+اهاییی ولم کنین(داددد)
+لطفاً ولم کنید (داددددددد)
ویو شوگا
توی اتاقم بودم و داشتم به کارام رسیدگی میکردم که یهو صدای داد و بیداد یه دختر اومد فهمیدم که اون ات عه سریع رفتم سمت انباری و در رو باز کردم
(علامت شوگا •)
•چته چرا داد میزنی(عصبی)
+ل... لطفاً ولم کن
•هه به این اسونی یا نیس
+برای چی منو گرفتید
+من چیکار کردم
•خب خانم ات تو نقط ضعف جونگکوک هستی
+چی(تعجب)
•حرفم رو دوباره تکرار نمیکنم من از تو به عنوان وسیله انتقام استفاده میکنم تا بتونم از جونگکوک انتقام بگیرم فهمیدی
+اما...اما چرا من ...من که فقط دوست کوکم
•هه نه خیرم اون تو رو خیلی دوس داره حالا حالا ها باید اینحا بمونی تا کوک جونت بیاد نجاتت بده
ویو ات
همینجوری داشت حرف میزد که از من برای انتقام از کوک گرفتن استفاده میکنه که. یهو داد زد و اسم یکی رو صدا زد
•سوهووووو(داد)
سوهو:بله ارباب
•برای این دختره غذا بیار بخوره
سوهو:چشم ارباب
شوگا میخواست بره که ات میگه
+اسمت چیه
•به تو چه
+چیه چرا عصبی میشی فقط خواستم اسمتو بدونم
•اسمم شوگاست
+اسمت قشنگه
+راستی چرا میخوایی از کوک انتقام بگیری
•اینش دیگه به تو ربطی نداره(سرد)
و بدون هیچ حرفه دیگه ایی از اتاق رفت بیرون...
شرایط
6لایک
6کامنت
••••••|••••••
ویو شوگا
من الان فهمیدم نقط ضعف جونگکوک کیه ات عه چون یکی از بادیگارد ها رو فرستادم تا بره اونجا و به عنوان نگهبان عمارت کوک بشه البته برام مدرک و اینا بیاره تا بتونم از کوک انتقاممو بگیرم الان هم فهمیدم کیه خانم ات باید هرچه سریعتر پیداش کنیم ...اون بادیگاردم که فرستاده بودمش عمارت کوک بهم گفت ات همین الان از عمارت بیرون اومده منم ماشین رو نزدیک عمارت کوک پارک کردم یهو دیدم که دختره اومد بیرون به یکی از بادیگارد هام گفتم تعقیبش کنه دنبال ات راه افتادیم که اخرش ات رسید خونه اش هرچی باشه الان فهمیدم کجاس
صبح
ویو شوگا
کنار خونه ی ات وایساده بودم که یهو دیدم ات اومده بیرون به بادیگاردم گفتم دوباره تعقیبش کنه و راه افتادبم دنبال ات که ات رسید به یه کوچه ی تنگ و تاریک میتونستم ترسیدنشو ببینم سریع از ماشین پیاده شدم و اون برگشت سمت خیلی میترسید که یهو دستمال گذاشتم رو دهنش و بیهوشش کردم و با خودم بردمش عمارتم و بردم داخل انباری و دست و پاهاش رو بستم هنوز بیهوش بود چند تا شلاق بهش زدم و بعد رفتم اتاق خودم تا استراحت گنم از تین دختر خوب میتونم استفاده کنم برای انتقامم...
ویو ات
بهوش اومدم دیدم تو یه انباری هم خیلی تاریک بود میترسیدم دست و پاهام رو بسته بودن داد زدم
+اهاییی ولم کنین(داددد)
+لطفاً ولم کنید (داددددددد)
ویو شوگا
توی اتاقم بودم و داشتم به کارام رسیدگی میکردم که یهو صدای داد و بیداد یه دختر اومد فهمیدم که اون ات عه سریع رفتم سمت انباری و در رو باز کردم
(علامت شوگا •)
•چته چرا داد میزنی(عصبی)
+ل... لطفاً ولم کن
•هه به این اسونی یا نیس
+برای چی منو گرفتید
+من چیکار کردم
•خب خانم ات تو نقط ضعف جونگکوک هستی
+چی(تعجب)
•حرفم رو دوباره تکرار نمیکنم من از تو به عنوان وسیله انتقام استفاده میکنم تا بتونم از جونگکوک انتقام بگیرم فهمیدی
+اما...اما چرا من ...من که فقط دوست کوکم
•هه نه خیرم اون تو رو خیلی دوس داره حالا حالا ها باید اینحا بمونی تا کوک جونت بیاد نجاتت بده
ویو ات
همینجوری داشت حرف میزد که از من برای انتقام از کوک گرفتن استفاده میکنه که. یهو داد زد و اسم یکی رو صدا زد
•سوهووووو(داد)
سوهو:بله ارباب
•برای این دختره غذا بیار بخوره
سوهو:چشم ارباب
شوگا میخواست بره که ات میگه
+اسمت چیه
•به تو چه
+چیه چرا عصبی میشی فقط خواستم اسمتو بدونم
•اسمم شوگاست
+اسمت قشنگه
+راستی چرا میخوایی از کوک انتقام بگیری
•اینش دیگه به تو ربطی نداره(سرد)
و بدون هیچ حرفه دیگه ایی از اتاق رفت بیرون...
شرایط
6لایک
6کامنت
••••••|••••••
۹.۹k
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.