part: 10
جیمین: ارع بریم دلم واسه مسابقه دادن تنگ شده
کوک: هیونگ توکه نمیتونی منو ببری
جیمین: بقیه رو که میتونم تو رتبه دوم قرار دارم
کوک رف دستشو دور گردن جیمین انداخت و روبه ما گف
_شماهام میاین
همه قبول کردن فقط منو هیوجو مونده بودیم
هیوجو: اگه هانا بیاد میام
هانا: خستم
هیوجو: یاااا تروخدا بیا بریم
هانا: خودت برو با من چیکار داری
هیوجو:بیا لطفا
فیلیکس: راس میگه بیا بریم مسابقه هم بدیم
اسم مسابقه که اومد باعث شد قبول کنم
هانا: باشه بریم
هیوجو: ینی ی ساعت من التماس کردم قبول نکردی ولی تا اسم مسابقه اومد زود قبول کردی اصن عالی
هانا: حیف حوصله دعوا ندارم وگرنه جوابتو میدادم
کوک:شمارتو بده برات لوکیشنشو بفرستم
گوشیشو بهم داد و شمارمو براش زدم
کوک: خوبه بریم دیگه
جیمین: هی کوک من با تو میام ماشین نیاووردم
کوک: باشه هیونگ بریم
سوار ماشینم شدمو ماسکمو دراووردم زیر این ماسک ادم خفه میشه ولی مجبورم کیفمو رو صندلیه شاگرد گذاشتم
ی پیامک برام اومد گوشیمو دراووردم از داخل کیفم و روشنش کردم خودش بود کوک
لوکیشنو برام فرستاده بود
*
پیست نه چندان شلوغی که در بام شهر قرار داشت
از گارد ریل جاده کوهستانی بالا رفتم
ماشین های مدرن و کول مسابقه ایی که در روز هیچ جای شهر پیداشون نمیشد دیدشون و فقط این موقع و همین جا پیداشون میشد
یکی یکی به سرعت رد میشدن
با دیدن محیطی که توش قرار گرفته بودم به وجد اومدم
درواقع تصور متفاوتی از محل کار مینهو داشتم تصورم درباره پیست مسابقه های خیابونی چیزی فراتر از چندتا سکوی تراشیده در کوه و دخترای لوند بود که میرقصیدن و الکل میخوردن.
ماشین هایی که به ردیف پارک شده بودن خبر از دقایق کمی میدادن که تا شروع مسابقه مونده
همه از ماشین هامون پیاده شدیم
جای باحالی بود خوشم اومد
مینهو: خوش اومدین به محل کارم
هانا: عجب محل کار باحالی داری
کوک: هیونگ توکه نمیتونی منو ببری
جیمین: بقیه رو که میتونم تو رتبه دوم قرار دارم
کوک رف دستشو دور گردن جیمین انداخت و روبه ما گف
_شماهام میاین
همه قبول کردن فقط منو هیوجو مونده بودیم
هیوجو: اگه هانا بیاد میام
هانا: خستم
هیوجو: یاااا تروخدا بیا بریم
هانا: خودت برو با من چیکار داری
هیوجو:بیا لطفا
فیلیکس: راس میگه بیا بریم مسابقه هم بدیم
اسم مسابقه که اومد باعث شد قبول کنم
هانا: باشه بریم
هیوجو: ینی ی ساعت من التماس کردم قبول نکردی ولی تا اسم مسابقه اومد زود قبول کردی اصن عالی
هانا: حیف حوصله دعوا ندارم وگرنه جوابتو میدادم
کوک:شمارتو بده برات لوکیشنشو بفرستم
گوشیشو بهم داد و شمارمو براش زدم
کوک: خوبه بریم دیگه
جیمین: هی کوک من با تو میام ماشین نیاووردم
کوک: باشه هیونگ بریم
سوار ماشینم شدمو ماسکمو دراووردم زیر این ماسک ادم خفه میشه ولی مجبورم کیفمو رو صندلیه شاگرد گذاشتم
ی پیامک برام اومد گوشیمو دراووردم از داخل کیفم و روشنش کردم خودش بود کوک
لوکیشنو برام فرستاده بود
*
پیست نه چندان شلوغی که در بام شهر قرار داشت
از گارد ریل جاده کوهستانی بالا رفتم
ماشین های مدرن و کول مسابقه ایی که در روز هیچ جای شهر پیداشون نمیشد دیدشون و فقط این موقع و همین جا پیداشون میشد
یکی یکی به سرعت رد میشدن
با دیدن محیطی که توش قرار گرفته بودم به وجد اومدم
درواقع تصور متفاوتی از محل کار مینهو داشتم تصورم درباره پیست مسابقه های خیابونی چیزی فراتر از چندتا سکوی تراشیده در کوه و دخترای لوند بود که میرقصیدن و الکل میخوردن.
ماشین هایی که به ردیف پارک شده بودن خبر از دقایق کمی میدادن که تا شروع مسابقه مونده
همه از ماشین هامون پیاده شدیم
جای باحالی بود خوشم اومد
مینهو: خوش اومدین به محل کارم
هانا: عجب محل کار باحالی داری
۶.۷k
۱۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.