My abortive love
p³
یونا*
وقتی چشامو باز کردم دیدم ساعت ۱۱ تعجب کردم که ها جونگ هنوز نیومده رفتم آشپزخونه یکم آب بخورم که دیدم در باز شد
به ها جونگ نگاهی کردم عصبانی به نظر میومد بدون سلام این چیزا اومد رو مبل نشست
یونا:سلام
ها جونگ:بیا بشین
یونا:چیزی شده؟؟
ها جونگ:من برات تو این دو سال چیزی کم گذاشتم
یونا:چی؟؟؟؟؟
ها جونگ:جواب منو بده(با داد)
یونا:نه😳😳
ها جونگ:شاید مشغول کارای شرکت بودم اما هر کاری میکنم فقط و فقط برای خوشبختی تو میکنم کل وقت خالی هم که دارم فقط برای تو بوده
یونا:خب؟؟
ها جونگ:واقعا دوسم نداشتی؟؟؟؟؟
یونا:مسخره چی داری میگی دقیقا؟؟؟؟
ها جونگ:یعنی عشقت نسبت بهم همینقدر بود؟؟؟
یونا:یه جوری بگو منم بفهمم چی میگی
ها جونگ:این عکسارو نگا کنی میفهمی دارم چی میگم میفهمی چه زری دارم میزنم...
یونا*
وقتی چشامو باز کردم دیدم ساعت ۱۱ تعجب کردم که ها جونگ هنوز نیومده رفتم آشپزخونه یکم آب بخورم که دیدم در باز شد
به ها جونگ نگاهی کردم عصبانی به نظر میومد بدون سلام این چیزا اومد رو مبل نشست
یونا:سلام
ها جونگ:بیا بشین
یونا:چیزی شده؟؟
ها جونگ:من برات تو این دو سال چیزی کم گذاشتم
یونا:چی؟؟؟؟؟
ها جونگ:جواب منو بده(با داد)
یونا:نه😳😳
ها جونگ:شاید مشغول کارای شرکت بودم اما هر کاری میکنم فقط و فقط برای خوشبختی تو میکنم کل وقت خالی هم که دارم فقط برای تو بوده
یونا:خب؟؟
ها جونگ:واقعا دوسم نداشتی؟؟؟؟؟
یونا:مسخره چی داری میگی دقیقا؟؟؟؟
ها جونگ:یعنی عشقت نسبت بهم همینقدر بود؟؟؟
یونا:یه جوری بگو منم بفهمم چی میگی
ها جونگ:این عکسارو نگا کنی میفهمی دارم چی میگم میفهمی چه زری دارم میزنم...
۱۱.۹k
۱۵ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.