قسمت 2 پارت 78
چان:هیون ات خواهرم نبود .
هیون: چی میگی تو ؟
چان: ات در واقع دختر خالمه چون خالم مرده مامانم به فرزندی قبول کرده الان هم پیش برادر واقعیش هست .
هیون: باورم نمیشه .
چان: هیون نمیدونی که چقدر قلبم درد میکنه دنیا بدون ات برای من وجود نداره من خیلی دوسش دارم .
هیون: بیا بغلم
چان: من قراره چه غلطی بکنم؟ من بدون اون نمیتونم .
هیون: مطمئنم ات نمیذاره تو تنها باشی .
چان: ولی رفت پیش خوانواده واقعیش .
هیون: چان گریه نکن باور کن اگه ات بشنوه تو گریه کردی داغون میشه .
چان: حالم واقعا خرابههه.
هیون: زنگ بزنم به ات؟
چان: اون دیگه مال من نیس .
هیون بیا بریم بیرون هوایی به سرت بزنه برگردیم!
چان: نمیخوامم.
هیون: توروخدا گریه نکن
چان: قلبم میسوزه .( درکت میکنم چانی)
هیون: وایسا برم برات اب بیارم بیام .
چان: هیون ممنون میشم منو تنها بذاری.
هیون: نمیتونم چون حالت خوب نیست.
چان: لطفا
هیون : باشه ولی دررو قفل نکن .
چان: باشه . یه لحظه گوشیم لرزید دیدم ات تصویری برام زنگ میزنه نمیخواستم جواب بدم به همین دلیل گوشیم رو خاموش کردم ، نمیتونستم واقعا نفس بکشم یدونه قرص ارامبخش رو بدون اب خوردم ،واقعا الان به بغل ات نیاز داشتم .
( بریم پیش ات تو تلفن )
ات: هیون بازم تو اتاق خودشو حبس کرده؟
هیون: اره حالش واقعا داغونه داره گریه میکنه .
ات: 5 دیقه ای میرسم بهش چیزی نگو !من واقعا تو این وسط موندم پیش کی بمونم چان یا جیسونگ؟ کاش دونفر بودم یکی پیش چان می موند یکی پیش جیسونگ.
هیون : بنظرم فعلا پیش چان بمونی بهتره چون واقعا حالش خرابه و اینکه سعی متقاعدش کنی .
هیون: چی میگی تو ؟
چان: ات در واقع دختر خالمه چون خالم مرده مامانم به فرزندی قبول کرده الان هم پیش برادر واقعیش هست .
هیون: باورم نمیشه .
چان: هیون نمیدونی که چقدر قلبم درد میکنه دنیا بدون ات برای من وجود نداره من خیلی دوسش دارم .
هیون: بیا بغلم
چان: من قراره چه غلطی بکنم؟ من بدون اون نمیتونم .
هیون: مطمئنم ات نمیذاره تو تنها باشی .
چان: ولی رفت پیش خوانواده واقعیش .
هیون: چان گریه نکن باور کن اگه ات بشنوه تو گریه کردی داغون میشه .
چان: حالم واقعا خرابههه.
هیون: زنگ بزنم به ات؟
چان: اون دیگه مال من نیس .
هیون بیا بریم بیرون هوایی به سرت بزنه برگردیم!
چان: نمیخوامم.
هیون: توروخدا گریه نکن
چان: قلبم میسوزه .( درکت میکنم چانی)
هیون: وایسا برم برات اب بیارم بیام .
چان: هیون ممنون میشم منو تنها بذاری.
هیون: نمیتونم چون حالت خوب نیست.
چان: لطفا
هیون : باشه ولی دررو قفل نکن .
چان: باشه . یه لحظه گوشیم لرزید دیدم ات تصویری برام زنگ میزنه نمیخواستم جواب بدم به همین دلیل گوشیم رو خاموش کردم ، نمیتونستم واقعا نفس بکشم یدونه قرص ارامبخش رو بدون اب خوردم ،واقعا الان به بغل ات نیاز داشتم .
( بریم پیش ات تو تلفن )
ات: هیون بازم تو اتاق خودشو حبس کرده؟
هیون: اره حالش واقعا داغونه داره گریه میکنه .
ات: 5 دیقه ای میرسم بهش چیزی نگو !من واقعا تو این وسط موندم پیش کی بمونم چان یا جیسونگ؟ کاش دونفر بودم یکی پیش چان می موند یکی پیش جیسونگ.
هیون : بنظرم فعلا پیش چان بمونی بهتره چون واقعا حالش خرابه و اینکه سعی متقاعدش کنی .
۱.۸k
۱۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.