دوپارتی تهیونگ ( پارت اخر)
ویو ات
صبح بود پاشدم رفتم دیدم رو مبله صداش کردم پاشه بره سرکار بلند شد با عصبانیت گفت:
به تو چه ربطی داره شاید نخوام برم خیلی رو اعصابمی اصلا وقتی طلاقت دادم میفهمی
گریم گرفت ولی توجهی نکرد و از خونه بیرون رفت یک آن صدای زنگ گوشی خورد جواب دادم:
ات: الو
هیون: چیشد؟
ات: هیچی مثل همیشه رفتار کرد
هیون: برو تعقیبش کن ببین کجا میره
ات: باشه
رفتم لباس پوشیدم رفتم صبحا تو شرکت بود ولی شبا نمیدونستم
ویو شب
از ساختمون اومد بیرون و رفت سوار ماشین شد منم سوار ماشین شدم دنبالش رفتم رفت بار باورم نمیشد دیدم رفته تو اون اتاقه
ادامه پارت تو کامنتا
صبح بود پاشدم رفتم دیدم رو مبله صداش کردم پاشه بره سرکار بلند شد با عصبانیت گفت:
به تو چه ربطی داره شاید نخوام برم خیلی رو اعصابمی اصلا وقتی طلاقت دادم میفهمی
گریم گرفت ولی توجهی نکرد و از خونه بیرون رفت یک آن صدای زنگ گوشی خورد جواب دادم:
ات: الو
هیون: چیشد؟
ات: هیچی مثل همیشه رفتار کرد
هیون: برو تعقیبش کن ببین کجا میره
ات: باشه
رفتم لباس پوشیدم رفتم صبحا تو شرکت بود ولی شبا نمیدونستم
ویو شب
از ساختمون اومد بیرون و رفت سوار ماشین شد منم سوار ماشین شدم دنبالش رفتم رفت بار باورم نمیشد دیدم رفته تو اون اتاقه
ادامه پارت تو کامنتا
۱۰.۳k
۲۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.